مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
طیبه صابر
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
اختلالات شخصیتی در دوران نوجوانی
4-کودک و نوجوان 2-نوجوان 1-بلوغاختلالات شخصیتی در دوران نوجوانی
ارسال شده در تاریخ: 14 بهمن 1393

تراکم مشکلات خانوادگی و مشکلات اجتماعی از یک طرف، و فشارهای روحی و عاطفی دوران بلوغ از طرف دیگر در نوجوانان نوعی تشویش و نگرانی و عدم پایداری روانی ایجاد می‌کند و باعث اختلالاتی در شخصیت آن‌ها می‌شود.

در این بخش سعی می‌شود به مسائل و اختلالات عام شخصیتی این دوره پرداخته شود که اهم آن‌ها به قرار ذیل است:

1- احساس حقارت یا کهتری:

 نوجوانان و جوانان گاهی به علت داشتن نقایض بدنی و یا به علت مسائل و دشواری‌های خانوادگی، شکست ها، محرومیت‌ها و ناکامی‌های دوران گذشته، تمسخر دوستان و همسالان، سرزنش‌های مکرر معلمین و شاگردان و یا به دلیل طرد شدن‌ها و... اعتماد به نفس خود را ازدست داده، دچار احساس حقارت می‌شوند.

مکانیزمی که نوجوان به کار می‌اندازد تا علیه کهتری خود مبارزه همواره براصل جبران یا تلافی به معنای سرپوش گذاشتن بر روی نارسایی‌ها و کمبودهای بدن و تعادل برقرار ساختن در وجود فرد، متکی است و سعی می‌کند با کتمان کردن کهتری خود یا با پیشدستی در حمله کردن، اطرافیان خود را نسبت به نظری که درباره وی دارند فریب دهد. مثل آدم ترسویی که اگر مجبور باشد در محل دور افتاده‌ای در تاریکی و تنهایی شب راه برود، سوت می‌زند تا خود را بی‌شهامت و بی‌باک نشان دهد.

احساس عجز و ناتوانی در برابر مشکلات باعث تصور خودکم‌بینی فرد از خود می‌شود و این تصور، همه‌ی اعمال و اقدامات آن‌ها را تحت الشعاع قرار داده و آن‌ها را به انزوا و گوشه‌گیری می‌کشاند یا برای جبران حقارت خود به گزافه‌گویی، خودستایی، فضل فروشی و دستوردادن به افراد زیردست می‌پردازند و حتی از پرخاشگری و خشونت و بی رحمی و دروغ و تهمت نیز ابایی ندارند.

2- عصبی بودن:

نوجوانان یا جوانان گاهی به علت نقص عضو، بیماری‌های جسمی و گاهی به سبب فشارهای محیطی، محرومیت‌های عاطفی، شکست ها، نداشتن تجربه کافی در برخورد با مشکلات و پایین بودن سطح مقاومتشان دچار ناراحتی‌های عصبی شده و حالت و رفتارهای زیر را ازخود نشان می‌دهند: ناخن‌های خود را می‌جوند، لب گزیدن‌های بسیار دارند، بادست ها و انگشتان خود دائما بازی می‌کنند، گاهی گریه‌های شدید می‌کنند، موهای سر، ابرو و مژه‌های خود را می‌کنند.

بسیار زودرنج، بدبین، احساساتی هستند و دربرابر فشارها کنترل خود را ازدست می‌دهند و دچار یاس و ناامیدی و حقارت می‌شوند. بسیار اتفاق افتاده است که این‌گونه افراد برای تسکین آلام خود به مواد مخدر نظیر مرفین و هروئین پناه برده و با ایجاد نوعی آرامش موقت از واقعیات روزمره‌ی زندگی فاصله می‌گیرند.

3- ترس و اضطراب:

ترس یک واکنش طبیعی است نسبت به خطر پدیده‌ای واقعی و یا درک واقعی وجود آن پدیده‌ها و معمولاً زمانی ایجاد می‌گردد که فرد آمادگی لازم را جهت دفاع از خود نداشته باشد. ترس‌های دوره‌ی نوجوانی معمولاً موارد زیر را دربرمی گیرد:

الف –ترس از عدم موفقیت در امتحانات، کوتاهی در انجام تکالیف و مورد سرزنش و تحقیر معلمان و همکلاسان قرار گرفتن که به آن ترس‌های آموزشگاهی نیز گفته می‌شود.

ب –ترس از جدایی والدین و از دست دادن آن‌ها (که در هنگام مشاجرات ایجاد می‌شود).

ج –ترس از مشکلات زندگی و گرفتار شدن به فقر مالی و عدم آمادگی برای قبول مسئولیت‌های اجتماعی و پیدا نکردن شغل مناسب.

د –ترس از انحرافات اخلاقی و مذهبی و به خلافکاری کشیده شدن که منجر به احساس گناه نیز می‌شود.

ه –ترس‌های جنسی که در ارتباط نوجوان با جنس مخالف به خصوص در اوایل نوجوانی.

و –ترس از مورد قبول دوستان واقع نشدن و ازدست دادن آن‌ها.

ز –ترس‌های مرضی که ریشه‌های روانی دارد مثل ترس از جاهای بسته، ترس از بلندی، ترس از تاریکی.

اضطراب هیجانی است که در اثر برخورد و روبرو شدن با یک خطر احتمالی که منبع آن معلوم و روشن باشد در فرد پیدا می‌شود و ریشه و علت آن معمولاً ناپیدا و مبهم است. فرد احساس می‌کند که آرام و قرار ندارد، نمی‌تواند جایی بند شود، بی جهت حرکت می‌کند، دچار سرگیجه می‌شود، ضربان قلبش شدت می‌یابد، نمی‌تواند به خوبی استراحت کند و بخوابد و احساس ناتوانی می‌کند.

اضطراب یا دلهره به شکل یک بحران حاد غالباًچندین دقیقه طول می‌کشد و در موارد افراطی چندین ساعت ادامه دارد. فرد در خود احساس نامطبوعی از یک ترس نامعین، وحشت‌زدگی، بلکه درماندگی و حتی مرگ دارد.

4- افسردگی:

افسردگی به علل عوامل محیطی یا افسردگی واکنشی در اثر عوامل خارجی مانند مرگ یکی از والدین، یکی از بستگان، یک دوست یا یک عزیز، ممکن است پدید آید که با یأس، نا امیدی، درماندگی، غمگینی، کاهش فعالیت و اراده، احساس عدم اعتماد به نفس و خستگی‌پذیری مشخص می‌شود. تغییر خلق از علائم ثابتی است که برای روزها، هفته‌ها و گاه ماه‌ها به طول می انجامد.

عده‌ای از نوجوانان در دوران بلوغ به علت ظهور علائم ثانویه (به خصوص در دختران) در خود فرو می‌روند و به افسردگی‌های زود گذر و خفیف مبتلا می‌شوند که اگر این موضوع از حد معمول تجاوز نکند و درآن افراط نشود یک حالت طبیعی است.

 عده‌ای نیز به علت مسائل خانوادگی و تربیتی، برخوردهای تحقیر آمیز والدین، مراقبت‌های شدید و افراطی و... خود را از تماس‌های اجتماعی برکنار می‌دارند و کمرویی و حیای افراطی آن‌ها سبب انزوای آن‌ها می‌شود. در رفتارشان نیز حالت تردید، ناشیگری، کم حرفی، عدم مشارکت در فعالیت‌های جمعی وجود دارد. اگر کم‌رویی و گوشه‌گیری‌های اولیه شدت داشته باشد، ممکن است نوجوان را به افسردگی‌های شدید بکشاند و افکار خودکشی در او ظاهر شود.

افکار خودکشی معمولاً در سنین 16 تا 25 سال، بیش از دوره‌های دیگر ذهن نوجوانان و جوانان را به خود مشغول می‌سازد. گاهی به علت اختلالات حاد روانی یا فرار از دشواری‌های زندگی که غیرقابل تحمل شده و نوجوان آمادگی مقابله با آن را ندارد مثل شکست، ناکامی، فقر و محرومیت یا به علت احساس بی‌پناهی و تنهایی، بی معنایی و پوچی، طوفانی در درون آن‌ها ایجاد می‌گردد که تصور می‌کنند راهی جزخودکشی ندارند؛ بنابراین به این امر تن داده و خودکشی می‌کنند و یا ژست خود کشی می‌گیرند و تهدید به خودکشی می‌کنند.

مثلا ًچند قرص خواب‌آور می‌خورند و یا مچ دست خود را خراش می‌دهند. معمولاً والدین اولین کسانی هستند که از ژست یا تهدید خودکشی مطلع می‌شوند و هرچه زودتر باید چاره‌اندیشی کنند.

اگر علائمی از قبیل افسردگی، گوشه‌گیری، گریه، بی‌خوابی و بی اشتهایی، کم شدن علائق نسبت به امور زندگی و کار و درس، احساس گناه و پشیمانی از اعمال گذشته و یا احساس پوچی و بی ارزشی در فرزندان‌شان ظاهر گشت آن‌ها را نزد متخصص ببرند.

5- وسواس:

تحقیقات در زمینه‌ی وسواس نشان می‌دهد که افراد مبتلا به وسواس بیشتر متعلق به خانواده‌هایی هستند که پدر و مادر سخت‌گیر، کامل طلب، تمیز، خرافی، دقیق در جزئیات امور و بی تحمل در برابر بی‌نظمی و سرو صدا دارند، چنین فرزندانی اغلب دارای ضعف در تصمیم‌گیری و قدرت اراده هستند و رفتارهای وسواسی از خود نشان می‌دهند؛

یعنی دارای یک احساس شک و تردید همیشگی هستند و افکار پوچ و بی معنا مرتبا فکر آن‌ها را به خود مشغول می‌کند و با وجود تلاش نوجوان را برای رهایی از این احساسات و افکار مزاحم و مضر موفقیتی حاصل نمی‌شود و در نتیجه تابع اعمالی می‌گردد که اضطرار از او سر می‌زند عملاً او چندین بار تکرار می‌شود مثلا دست خود را چندین با ربا آب و صابون می‌شوید و باز احساس می‌کند که هنوز تمیز نشده است و باز هم تکرار می‌کند، دسته‌ی در اتاق خود را چندین بار امتحان می‌کند تا از بسته شدنش مطمئن شود. در انجام تکالیفش نظم و ترتیب را به افراط می‌کشاند. در رفتارش یک دقت و باریک‌بینی خاصی وجود دارد.

بیشترِنوجوانان و جوانان وسواسی، افرادی خسیس، پاکیزه، با نظم و ترتیب و قالبی هستند. آن‌ها معمولاً عواطف، احساسات و به خصوص اضطراب خود را با افکار و اعمال تکراری کنترل می‌کنند. این کنترل دائم و شدید سبب شود که نتوانند به طور طبیعی با مردم ارتباط برقرار کنند و در نتیجه برای برقراری رابطه با دیگران، یک سلسله قواعد و قوانین خاص ایجاد می‌کنند.

استفاده از واکنش‌های دفاعی:

واکنش‌های دفاعی، یا مکانیسم‌های دفاعی و یا مکانیسم‌های سازشی عبارتند از اعمال و رفتارهای مشخص و تدافعی که شخص به طور ناخودآگاه به منظور حل عقده‌های روانی، حفظ تعادل شخصیتی و یا رهایی از چنگ اضطراب از آن‌ها استفاده می‌کند.

رفتارهای سازشی یا مکانیسم‌های دفاعی، برای از میان بردن تضاد و کشمکش‌های درونی و خلاصه جلوگیری از اضطراب و پریشان خاطری وارد عمل می‌شوند. البته این مکانیسم‌ها متوجه برطرف کردن اضطراب هستند نه علل آن.

واکنش‌های سازشی که همگی به طور نا خود آگاه تحمل می‌کنند و جنبه‌ی خودفریبی دارند و باعث مسخ ادرا ک فرد از واقعیت‌ها می‌گردند. مورد استفاده کم و بیش نوجوانان قرار می‌گیرند، چراکه استفاده از آن‌ها برای ناچیز جلوه دادن شکست ها و محرومیت‌ها و به منظور احساس ارزش و کفایت شخصی و حفظ تعادل روانی آن‌ها ضروری است، منتهی به شرط آن که در استفاده از آن‌ها استفاده می‌کند و به حد مبالغه آمیزی این گونه رفتارها از آن‌ها سرمی زند غیرعادی هستند و حتی ممکن است به بزهکاری و یا بیماری‌های عصبی و روانی کشیده شوند. اما استفاده از این مکانیسم‌ها درحد عادی طبیعی شمرده می‌شوند.

واکنش‌های دفاعی که نوجوانان و جوانان بیشتر از آن‌ها استفاده می‌کنند عبارتند از:

1- پرخاشگری:

یک نوع مکانیسم روانی است که در آن فرد به طور نا خود آگاه فشارهای ناشی از محرومیت و ناکامی‌های خود را به صورت واکنش‌های حمله، تجاوز، رفتارهای کینه توزانه و پرخاشگرانه نشان می‌دهد عده‌ای از روان‌شناسان معتقدند که رفتارهای بزهکارانه در نوجوانان مانند سرقت و انحرافات جنسی، کشش خصمانه و کینه‌توزانه‌ای است که از سوی فردی که خود را مطرود، محروم و یا تحت فشار یافته است بروز می‌کند.

2- انکار واقعیت:

یک نوع مکانیسم دفاعی است که در آن شخص به طور ناخودآگاه، حقایق نامطلوب را نادیده می‌گیرد و یا امور را به طور واقعی نمی‌بیند بلکه آن‌چنان که دلش می‌خواهد درک می‌کند. انکار با دروغگویی فرق دارد؛ زیرا دروغگویی اغلب با آگاهی کامل صورت می گیردو شخص برحقیقت وقوف دارد، در حالی که در انکار، شخص حقیقت را نپذیرفته است و میل دارد از آن اجتناب کند.

3- خیالبافی:

نوعی واکنش دفاعی است که در آن فرد به طور ناخودآگاه، آرزوها و امیال شکست خورده خود را به تخیلات فریبنده و لذت‌بخش تبدیل می‌کند و آن‌چه را که در عالم واقع بدان نرسیده است در عالم خیال به وجود می‌آورد. خیالبافی به شرط آن‌که جنبه‌ی افراط به خود نگیرد، در دوره‌ی نوجوانی عادی است و نوجوان آینده خود را درخیال تصور می‌کند.

4- برگشت:

در این واکنش نوجوان رفتارهای خاصی از خود نشان می‌دهد که مناسب سنین پایین‌تر از اوست. یعنی وقتی اوضاع و احوال او را تحت فشار قرار می‌دهد و یا نمی‌خواهد با شکست روبرو شود، برای کم کردن ناراحتی و اضطراب رفتارهای کودکانه از خود نشان می‌دهد و ناخود آگاه میل دارد به دوره‌ی کودکی برگردد؛ چرا که در کودکی در مقابل اشتباهات مؤاخذه نمی‌شد ولی اکنون که بزرگ شده اجتماعی و یا افراد مانع از انجام کارهای اشتباه او می‌شوند.

5- جبران:

ریشه‌ی واکنش جبران احساسات حقارت و عدم کفایت استو درواقع فرد ناخودآگاه تلاش می‌کند نقاط ضعف خود را بپوشاند و آن را از طرق دیگری جبران کند. بعضی از واکنش‌های جبرانی سازنده هستند و مورد قبول دیگران نیز قرار می‌گیرند: دانشجویی که در درسی نمره ضعیف می‌گیرد، سعی می‌کند درس دیگری را قوی کند و یا شاگردی برای رفع لکنت زبان خود تلاش می‌کند در سخنرانی مهارت کسب کند. اما گاهی رفتارهای جبرانی جلوه‌هایی از عدم سازندگی به خود می‌گیرد. مثلا: احساس کمبود محبت و محرومیت را با خیالبافی افراطی و تمایلات بزرگ منشانه خود را با تحقیر و کوچک کردن دیگران جبران می‌کند.

6- دلیل تراشی:

یک نوع مکانیسم روانی است که در آن فرد به طور نا خود آگاه سعی می‌کند. رفتارهای غیرمنطقی و غیرقابل پذیرش را که به طور نامعقول و تحت تأثیر حالات هیجانی از او سرزده است به ظاهر منطقی و معقول جلوه دهد وحقانیت خود را به ثبوت رساند مثلاً نوجوان به علت ترس از شکستو یا برخورد با مانع از شرکت در امتحانات کنکور و یا مسابقات خود داری می‌کند و اگر از وی سؤال شود که چرا در این مسابقه و امتحان شرکت نکردی به توجیه عمل خود می‌پردازد و می‌گوید مریض بودم و یا می‌گوید: چه فایده‌ای داشت؟ اگر شرکت می‌کردم من که شانس موفق شدن نداشتم.

دلیل‌تراشی معمولاً باعث می‌شود که نوجوان و جوان از رفتار غلط خود عبرت نگیرد و بیشتر نیروی خود را صرف توجیه همان رفتار غلط کند.

7- همانند سازی:

یک نوع واکنش دفاعی است که در آن شخص به طور نا خود آگاه، اعمال، رفتار، و گفتار خود را با فرد یا افراد مورد نظر همانند می‌کند. نوجوان یا جوان از کسانی که نزد او ارزش و اهمیت دارند الگوبرداری می‌کند، او از این طریق نیز رضایت خاطر کسب می‌کند و نقش این الگوها در سازندگی شخصیت وی بسیار حائز اهمیت است. البته اگر در همانند سازی افراط شود، نوجوان و جوان شخصیت خود را گم می‌کند.

گاهی همانند سازی ممکن است با افراد منحرف، شرور و یا غیرعادی صورت گیرد و یا ممکن است در اثر ترس همانندسازی به وجود آید. یعنی نوجوان و یا جوان وارد گروهی می‌شود از ترس سرزنش و تعرض اعضا و یا رهبران گروه سعی می‌کند ناخودآگاه مطابق میل آن‌ها عمل کند و برای جلوگیری از به خطر افتادن موقعیت خود در گروه، از رهبران گروه پیروی کرد ه و افکار و عقاید و رفتار و اعمال خود را با آنان همانند سازد.

البته تقلید که یک امر خود آگاه است با همانندسازی که به صورت ناخود آگاه انجام می‌گیرد تفاوت دارد.

1- جابجایی:

این مکانیسم عبارت است از انتقال افکار، احساس، انرژی روانی و یا حالت‌های عاطفی از شخصی و یا شی‌ای به شخص و یا شیء دیگر که به صورت ناخود آگاه صورت می‌گیرد و معمولاً واکنش‌های جوانان و نوجوانان از موضوعات پرخطر به موضوعات کم خطرتری منتقل می‌گردد؛

زیرا آن‌ها عواطف احساسات خود را نسبت به والدین و معلمین و سایر مراجع قدرت به خاطر مسائلی از قبیل احترام، ترس و یا شدت وابستگی ظاهر نمی‌سازد و نسبت به آن‌ها واکنش شدید نشان نمی‌دهد اما در عوض این هیجانات را روی برادران و خواهران کوچک‌تر و یا همسن و سالان ضعیف‌تر از خود تخلیه می‌کنند. مثلاً نوجوانی که مورد تنبیه معلم خود واقع شده چون جرأت مقابله با او را ندارد، در خانه در اثر کوچک‌ترین برخوردی ممکن است خواهر کوچک‌ترخود را کتک بزند و او نیز ممکن است عروسک خود را پاره کند.

2- تصعید:

زمانی که هدف جابجایی جنبه‌ی سازندگی، خلاقیت و مفید بودن داشته باشد، به آن تصعید می‌گویند؛ یعنی آرزوها و امیال شکست خورده و ناکام گشته‌ی نوجوان و جوان به مورد دیگری که بیشتر جنبه‌ی خلاق، سازنده و معنوی داشته و مورد قبول فرد و جامعه نیز قرار گیرد تبدیل می‌شود، و یا ممکن است نوجوان هدف با ارزش دیگری را که از لحاظ اجتماعی پسندیده تلقی می‌شود انتخاب کند. شاگرد به جای این‌که معلم را مستقیم مورد حمله قرار دهد، سعی کنند در مواقع حساس از طریق طرح سؤالاتی که معلم نتواند به خوبی پاسخگوی آن‌ها باشد او را ناراحت سازد. در هرحال محرک اصلی حمله به معلم است ولی این حمله به صورت معقول و منطقی صورت می‌گیرد. البته باید توجه داشت که به هیچ وجه نمی‌توان همه‌ی رفتارهای معقولانه و هدف‌های مقبول جوانان و نوجوانان را از طریق این واکنش توجیه کرد.

3- فرافکنی یا برون فکنی:

یک نوع مکانیسم دفاعی است که در آن شخص به طور نا خود آگاه، نقایض، آرزوها، افکارو انگیزه‌های نامطلوب و تمایلات و خصائل غیرقابل قبول خود را به دیگران نسبت داده و خود را عاری از آن‌ها دارند. وقتی نوجوانی دزدی می‌کند یا تملق و چاپلوسی می‌کند برای این که این اعمال را موجه جلوه دهد دیگران را دزد می‌داند و آن‌ها را متملق و چاپلوس می شمارد. عده‌ای معتقدند که درهنگام فرافکنی، نوجوانان و جوانان درستکار، دیگران را درستکار و نوجوانان و جوانان متظاهر، دیگران را فریبکار می‌پندارند.

مکانیسم دفاعی فرافکنی علاوه براین‌که اضطراب را کاهش می‌دهد، باعث می‌شود که فرد احساس‌های حقیقی خود را نیز ظاهرسازد.

چند توصیه جهت مشکلات شخصیتی:

1- برای کمک به نوجوانان و جوانان در حل مشکلات شخصیتی‌شان باید عوامل پیدایش آن‌ها را جست‌وجو کرد و ریشه یابی کرد و سپس براساس آن علت‌ها به درمان پرداخت. نباید تصور کرد که مسائل و مشکلات مشترک، علل عوامل مشترک نیز دارند.

2- رعایت مسأله‌ی بهداشت روانی: کارهای ارجاعی به نوجوانان نباید آن قدر دشوار باشد که نتوانند از عهده‌ی، آن برآیند به خواست‌های معقول آن‌ها توجه شود، شخصیت آن‌ها مورد توجه قرار گیرد و از طرد شدنشان جلوگیری شود. به خواب، استراحت، تفریح و غذای آن‌ها نیز توجه کرد.

3- باید آنان را متوجه این امر کرد که آن‌ها خود مسئول حل مشکلات‌شان هستند و والدین و مربیان فقط وظیفه کمک و راهنمایی دارند. باید نیرو و استوارشان را برای حل مسائل‌شان به کمک گرفت تا به اعتماد به نفس برسند.

4- مطرح کردن مسائل شخصیتی نوجوانان و جوانان نباید آن چنان باشد که در آن‌ها ایجاد اضطراب وترس کند و تصور کنند که دارای ناراحتی و بیماری خطرناکی هستند بلکه باید ازطریق غیرمستقیم، آن‌ها را در جریان مشکلات سنین خود قرار داده و به آن‌ها بفهماند که همه نوجوانان و جوانان دارای مشکلات مشابهی هستند و قابل حل نیز هست.

5- به نوجوانان و جوانان باید کمک کرد تا خود را بهتر بشناسند، با تغییرات بدنی و فیزیولوژیک خود به درستی آشنا شوند. امکانات فطری و اکتسابی و چگونگی برخورداری و استفاده از این امکانات را بدانند و چگونگی سازگاری مطلوب با محیط و اطرافیان را نیز خوب یاد بگیرند.

6- باید به آنان آموخت که بهترین کسانی که می‌توانند مشاور آن‌ها باشند، والدین آن‌ها هستند. در عین حال هر نوجوانی باید فرد صالحی را که بیشتر دوست دارد، معلم، مدیر، و یا یک فرد روحانی را به عنوان مشاور انتخاب کند و مسائل و مشکلاتش را با او در میان بگذارد.

7- تغییر محیط یعنی عوض کردن کلاس یا مدرسه یا تغییر منزل از محله‌ای به محله‌ی دیگر، و یا در موارد حاد از شهری به شهر دیگر، گاهی اوقات برای نوجوانان و جوانانی که دچار اختلالات شخصیتی شده‌اند موثر واقع می‌شود.

8- برای جلوگیری از مبتلا شدن جوانان و نوجوانان به ترس و اضطراب، باید از تهدید و ارعاب آن‌ها خودداری کرد و تا حد امکان مسائل را قابل حل جلوه داد و آن‌ها را وادار کرد به خود تلقین کنند که دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد و دیگران نیز در شرایط مشابه نمی‌ترسند. و همچنین بهتر است آن‌ها با افراد جسور، شجاع و با شهامت دوست شده و رفت و آمد کنند تا افراد بزدل و ترسو.

همچنان تمرینات ورزشی برای قوی کردن جسم، تقویت اراده و اطمینان دادن به آن‌ها که خطری متوجهشان نیست در ازبین بردن ترس و اضطراب بسیار موثر است.

9- ایجاد اشتغال و سرگرمی بسیار اهمیت دارد. هرقدر که بیکاری و فراغت بیشتر باشد ترس و اضطرابان ها نیز افزایش می‌یابد.

10- دعا کردن و راز و نیاز با خداوند و سخن گفتن با او و مسائل خود را با او درمیان گذاشتن، در کاهش ناراحتی‌های شخصی موثر است.

11- معاشرت با دیگران و داشتن زندگی جمعی، دوری کردن از انزوا و تنهایی، رابطه‌ی صمیمی و گرم داشتن با افراد مختلف.

12- در مواردی که هیچ یک از توصیه‌های فوق الذکر موثر واقع نگردد لازم است نوجوان و یا جوان را به روان‌شناس و یا روان پزشک حاذق معرفی کرد و برای درمان جدی آن‌ها مراقبت‌های درمانی لازم را به عمل آورد. اگر از این کار امتناع کرد باید به رایش توضیح داد که هرکس همان‌طور که ممکن است به بیماری‌های جسمی مبتلا شود و در اثر درمان بهبود یابد، به همان اندازه احتمال دارد که دچار ناراحتی‌های روانی نیز بشود و می‌تواند جهت درمان تحت نظر یک متخصص بیماری‌های روانی قرار گیرد و بهبود یابد.

اقدام کننده: واحد تولید محتوای کلینیک روان درمانی صبا
تعداد مشاهده: 3187