پدر و مادرها مورد نکوهش قرار میگیرند نه آموزش
والدین در بزرگ کردن بچهها و برخورد با مشکلات خانوادگیشان از همان روشی یا روشهایی استفاده میکنند که از والدین خودشان، والدین والدینشان و اجدادشان آموختهاند.
همهی مردم پدر و مادرها را در مورد مشکلات جوانان مورد سرزنش قرار میدهند. اما کیست که به پدر و مادرها کمک کند؟ چه کسی باید شیوهی ارتباط مؤثر با فرزندان را به آنها آموزش دهد؟
در اثنای پیشرفت در تعلیم دادن به والدین، حقیقتی تأسفبرانگیز اما مهیج آشکار شد و آن این است که امروز در سراسر جهان والدین برای بزرگ کردن بچهها و برخورد با مشکلات خانوادگیشان از همان روشهایی استفاده میکنند که از والدین خودشان، والدین والدینشان و اجدادشان آموختهاند.
ما به والدین آموزش میدهیم از روش جدیدی استفاده کنند که اساس فرهنگ تفاهم والدین است.
این روش جدید یعنی آوردن نظم به خانههایمان از طریق حل و فصل مؤثر کشمکش، کسانی که برای فهم آن وقت میگذارند، آگاهانه آن را جایگزین دو روش «برد و باخت» قبلی میکنند.
والدین آدم هستند نه فرشته
زمانی که آدمها به مقام والدین میرسند، لباس والدینی را به تن میکنند و احساس میکنند باید همیشه بچههایشان را دوست بدارند، بی قید و شرط آنها را بپذیرند، آنها انسان بودن خود را فراموش میکنند و با این عمل از تأثیر خود بر کودکان میکاهند. اما:
«والدین چگونه میتوانند انسان باقی بمانند؟»
در ادامه چند طرح ساده را که به والدین کمک میکند احساسات خود را تشخیص دهند و باعث میشود در موارد مختلف احساسات متفاوتی داشته باشند، بیان میگردد.
طرح پذیرش برای تمام والدین:
تمام والدین انسانهایی هستند که نسبت به بچههایشان دو نوع احساس مختلف دارند:
احساس پذیرش و عدم پذیرش.
- والدین نسبتاً پذیرا: کارهای بسیار کمی از کودکش را نمیپذیرد، اغلب گرم و پذیرنده است.
- والدین نسبتاً ناپذیرا: کارهای بسیار زیادی از کودکانشان را نمیپذیرند.
- نسبت به شخصیت والدین ظرفیت پذیرا بودن آنها تفاوت میکند.
شخصیت والدین پذیرا: احساس امنیت درونیشان، سطح بالای تحمل، خودشان را دوست دارند و احساساتشان نسبت به خود چندان به اتفاقات محیطی بستگی ندارد.
شخصیت والدین ناپذیرا: دیگران را اصلاً قبول ندارند. نظر دیگران برایشان غیرقابل قبول است آنها بسیار از کودکانشان ایراد میکنند و او را ارزیابی میکنند.
- درجهی پذیرش خود کودک، جنسیت فرزندان، حالات خلقی والدین، موقعیتهای پذیرش، تفاوت زوجین در پذیرش فرزندان، همهی اینها باعث میشود سطح پذیرش و عدم پذیرش والدین از کودکان متغیر باشد.
- والدین مجبور نیستند یک واحد تشکیل دهند:
بسیاری از پدر و مادرها فکر میکنند همیشه باید احساساتشان در مقابل بچهها مثل هم باشد و همیشه باید یکدیگر را تأیید کنند. این هم یک سیاست غیرعادی است و هم دلیلی بر غیرواقعی بودن یکی از والدین. هدف والدین از جبههی واحد این است که اعمال نفوذ بیشتری داشته باشند.
- پذیرش دروغین:
هرگز پدر و مادری با تمام کارهای کودک خود موافق نیستند. کودکان والدینی که نقش والدی خوب را بازی میکنند، به طور عجیبی نسبت به حالات والدینشان حساساند. آنها حتی قادر به درک احساس حقیقی پدر و مادر خود هستند. بچه علامتهای متناقض و درهم و برهم به دست میآورد که نمیداند در برابر آن چه کار کند و کدام را انتخاب کند. به سلامت روانی کودک سلامت جدی وارد میشود. اضطراب، ناایمنی و ترس، از خطرات پذیرش غیرصادقانهی والدین است.
- آیا میتوان بچه را پذیرفت اما رفتارش را نه؟
این نیز یکی از اعتقادات غیرصادقانه والدین است. سعی در قبولاندن به بچه که پدر و مادرش او را قبول دارند اما کارهایش را قبول ندارند، به همان اندازه مشکل است که بخواهند به بچه بقبولانند ضربهای که به کودک میزند بیشتر پدر و مادرش را میآزاد تا او را.
ما نمیتوانیم بچه را مستقل از طرز عمل بخصوص بدانیم. این رفتار اوست که در مادر و پدر احساس پذیرش و عدم پذیرش ایجاد میکند نه موجود مجردی که بچه نامیده میشود. وقتی بچه کار اشتباهی میکند، تردید داریم بچه به این سطح بالای استنباط برسد که شما او را میپذیرید ولی رفتارش را نه. او اینگونه احساس میکند که چون آنچه را او به عنوان یک شخص کامل در آن لحظه انجام میدهد نمیپذیرید، پس اصلاً از او پذیرشی ندارند.
پدر و مادرانی که از بسیاری از کارهای که بچه میکند ایراد میگیرند و رفتارش را غیرقابل پذیرش میدانند بدون شک در این بچه احساس عمیق عدم پذیرش والدین به وجود میآید. برعکس والدینی که بسیاری از کارهای کودکان خود را میپذیرند بیشتر امکان دارد احساس کنند انسانهای قابل پذیرش هستند.
معنی این عقیدهی والدین این است که محدود کردن کنترل بچه اگر از طریق هوشمندانهای اعمال شود مجاز است؛ به گونهای که بچه آن را به معنای طرد شدن تلقی نکند، بلکه آن را به حساب مردود بودن رفتارش بگذارد.
بچهها اعمال زور و قدرت را با هر توضیحی که باشند نمیپذیرند و مقاومت میکنند. برای والدین بهترین کار این است که به بچه اقرار کنید که وقتی او کاری یا گفتهای را در لحظهی معین انجام میدهد شما کلاً آن را نمیپذیرید و به این طریق شما انسانی صادق خواهید بود؛ بنابراین:
مشخصات والدین واقعی:
- شرایط عدم احساس پذیرش خودشان و شرایطی که همواره باعث این تغییر احساسات میشوند، را درک میکنند.
- والدین واقعی هم احساس پذیرش دارند و هم عدم پذیرش.
- یک رفتار نمیتواند ثابت باشد و برحسب زمان تفاوت میکند.
- ممکن است یکی از والدین احساس پذیرش و دیگری عدم پذیرش داشته باشد.
- اگر پیامهای والدین صادقانه باشد بچهها راحتتر با آن سازش میکنند، بچهها دوست دارند والدینشان را به صورت واقعی ببینند.
منبع: کتاب فرهنگ تفاهم در عمل، توماس گوردون
|