چگونه میتوانیم کودک را در شناختن احساساتش یاری دهیم؟
ما میتوانیم مثل آیینهای باشیم که احساسات کودکمان را خیلی آشکار و واضح منعکس کنیم. برای مثال با گفتن جملاتی مانند « انگارخیلی عصبانی هستی » و ... این جملات به کودک نشان میدهد که دارای چه احساساتی است و برای او فرصتی پیش میآورد تا مانند اینکه خودش را در آیینه میبیند بتواند به طور ابتکاری خودش را بیاراید و تغییر دهد.
تعریف و تمجید
بسیاری از ما بر این باوریم که تعریف و تمجید از کودکانمان باعث افزایش اعتماد به نفس و احساس امنیت در آنها میشود. درحالی که اگر این امر به نحو مطلوب و درست صورت نگیرد باعث ایجاد بحران عاطفی درکودکمان میشویم. اما چگونه؟
به بیان ساده، تعریف و تمجید فقط باید از تلاشها و کارهای درست و موفقیتآمیز کودکمان صورت گیرد، نه از شخصیت او، طوری که گفتار تمجیدآمیز ما، از موفقیت کودکمان همچون آیینهای تصویری واقعی به او نشان دهد، نه تصویری مبهم از شخصیت او. زیرا زمانی که در مورد شخصیت کودکمان اظهارنظر کنیم، ممکن است باعث ایجاد ترس و اضطراب در او شویم.
به عنوان مثال وقتی به کودکمان میگوییم: « تو چه پسر فوق العادهای هستی » و یا « تو دخترخیلی خوبی هستی» کودک شاید این احساس را پیدا کند که با « فوق العاده » و یا « خوب » بودن فاصلهی زیادی دارد و نمیتواند به طورکامل در زندگی خود از این عنوانها پیروی کند و دائما احساس ترس و نگرانی و اضطراب دارد که نکند روزی شخصی شود که او دارای این خصلتها نیست. و شاید روزی تصمیم بگیرد مثلاً با بدرفتاری خود، به جرمش اعتراف کند تا شاید از بار مسئولیتش کاسته شود.
اظهارنظرهای ما باید به گونهای بیان شوند که کودک از آنها نتیجهگیری مثبتی در مورد خودش ( شخصیتش) بکند.
به عنوان مثال وقتی به کودکمان میگوییم:
« از کارت تبریکی که به من دادی، خوشم آمد، خیلی قشنگ و دوست داشتنی بود. » او میتواند اینطور نتیجهگیری کند:
« من خوش سلیقهام و میتوانم به انتخابهایم اعتماد کنم. »
نباید به او بگوییم: « تو همیشه همینطور با ملاحظه هستی. »
انتقاد
انتقاد میتواند هم سازنده باشد هم مخرب.
در انتقاد سازنده، نباید دربارهی شخصیت کودکمان اظهارنظر منفی بکنیم، بلکه فقط باید در مورد خود آن رفتار یا حادثه و یا کاری که باعث انتقاد شده، اظهار نظر بکنیم.
به عنوان مثال وقتی کودک ما کاری را اشتباه انجام میدهد و یا حرف اشتباهی میزند، نباید با رفتار یا گفتار توهینآمیز و یا تهدید کردن و تنبیه از خود واکنش نشان دهیم، این فقط باعث میشود کودک با گفتار و رفتار بدتری، عکسالعمل نشان میدهد و یا منجر به مشاجره و ادامه آن شود.
یا به عنوان مثالی دیگر: وقتی به کودکمان می گوییم که او زشت، احمق و یا دست و پا چلفتی است در واقع اتفاقی در بدن و در روح او میافتد. در درون او احساس انزجار، خشم و نفرت ایجاد میشود و به دنبال آن خیال انتقام و این خیال خود باعث احساس گناه در او میشود و احساس گناه نیز به نوبهی خود باعث میشود او دچار اضطراب و تشویش شود.
وقتی به کودک گفته میشود که دست و پا چلفتی ست، ممکن است وی در ابتدا فقط جواب دهد که: « نه. من دست و پا چلفتی نیستم ». اما بیشتر مواقع او گفته والدینش را باور میکند و در نهایت، خود را آدمی دست و پا چلفتی تصور میکند و از آن به بعد شاید از موقعیتهایی که نیاز به چابکی و چالاکی دارد پرهیز کند؛ زیرا در درونش به این باور رسیده که دست و پا چلفتی است و نمی تواند موفق شود.
|