مقالات آموزشی

 

 

 

مشاورین حاضر در کلینیک
آتنا سادات میررجائی
آزاده امیر
فاطمه قانعی مطلق
مرضیه ذبیحی
میترا ضیایی عاقل
مریم مرواریدی
عطیه تقوی
محمدرضا سعیدی
محمد حسین سلمانیان
مینا شعبان زاده
هانیه میر
سمیه قاصری
حسین چم حیدری
جانان محبوبی
سمانه خمسه ای
محمدرضا ودادمفرد
سعیده باقری
سارا خواجه افضلی
محمدرضا صنم یار
سیما سیفی
نقش خانواده در اختلالات کارکردی اعضای خود
3-زوج 3-زندگی مشترکنقش خانواده در اختلالات کارکردی اعضای خود
ارسال شده در تاریخ: 17 دی 1393

وجه مشترک تئوری‌پردازان سیستم‌های خانواده این است که سیستم خانواده را می‌توان به عنوان یک واحد کارکردی یا تعادلی در نظر گرفت. اختلال در یک عضو خانواده (بیمار تشخیص داده شده) به عنوان بخشی از یک سیستم خانواده‌ آشفته، در نظر گرفته می‌شود.

 در شرایط افراطی، مشکلات تشخیص داده شده‌ی بیمار به حفظ تعادل در خانوادای که در غیر این صورت مختل است، کمک می‌کند. مثلاً اضطراب در کودک، باعث توجه والدین و در نتیجه احتمال کم شدن تعارض زناشویی می‌شود.

یک خانواده مجموعه‌ای از اشخاصی شامل ترکیبی از چند نسل است (والدین و فرزندان) که به علت شرایط زندگی یا روابط زیستی یا ... یک واحد اقتصادی و عاطفی تشکیل می‌دهند.

اصطلاح اختلال در کارکرد شامل رفتار، افکار و عواطفی خواهد بود که برای فرد یا افراد نزدیک او پریشان‌کننده باشد و از کارکرد فرد با پتانسیل کامل جلوگیری کند و تصور می‌شود که به‌وسیله‌ی نوعی فرآیند زیستی –روانی –اجتماعی پاتولوژیک ایجاد شده باشد.

اختلال در کارکرد هنگامی که کودکان رشد می‌کنند پدید می‌آید. علاوه بر آن، تأکید فعلی بر یادگیری درعلوم رفتاری فض می‌کند که بیشترین جنبه‌ی رشد از یادیگری ناشی می‌شود.

کار ارزیابی نقش خانواده در رشد اختلال در کارکرد اعضا ضرورتاً مستلزم توجه به تداوم و عدم تداوم در رفتار، شناخت، هیجان، و فیزیولوژی رشد طبیعی کودک و همچنین بر تفاوت‌های خاصی است که در آن‌ها همراه با انحراف‌های رشدی، اختلالات متداول دوران کودکی مانند مشکلات سلوکی و اضطراب وجود دارد.

بررسی تاریخی:

تئوری‌پردازی علمی و بررسی نقش احتمالی خانواده رشد بیماری و پریشانی روانی در ادبیات پزشکی و روان‌شناسی سابقه‌ی بسیار کوتاه دارد. رشد مدل‌های سیستماتیک عملکرد خانواده تأثیر آن بر کودکان تا اواسط قرن بیستم به صورت واقعی آشکار نشده بود.

با تسلط روان‌درمانی پویشی (که در رشد مدل‌های خانواده نقش منفی داشتند) در اوایل قرن بیستم بر چشم‌انداز خدمات بهداشت روانی، برای مشاوره با بیش از یک نفر هیچ مدل کارایی وجود نداشت.

اولین جنبش با دستورالعمل سیستماتیک معین، درمان دو عضوی جنبش راهنمای زناشویی بود کم کم مؤسسه‌های راهنمایی کودک شکل گرفتند که معولاً به طور همزمان اما به صورت فردی والدین و کودک را می‌پذیرفتند و اقدام به درمان می‌کردند. اما هنوز رویکرد غالب، روان تحلیلی بود.

در فاصله‌ی سال‌های 1950 تا 1960 این جنبش‌ها به‌صورت چشم‌گیری گسترش یافتند. درمان‌گران متعدد این جنبش استدلال می‌کردند که معضل بهداشت روانی فقط می‌تواند به وسیله‌ی تحلیل و درمان کردن در سطح سیستم خانواده درک گردد.

خانواده و اسکیزوفرنیا:

اسکیزوفرنی جزو اختلالات سایکوتیک طبقه‌بندی و به نوعی آشفتگی اطلاق شده است که حداقل شش ماه طول می‌کشد و دربردارنده‌ی حداقل یک ماه از علائم مرحله‌ی فعال یعنی دو یا چند علامت از علائم زیر است:

 هذیان‌ها، توهمات، تکلم آشفته، رفار به وضوح آشفته یا کاتاتونیک، علائم منفی (بی‌تفاوتی عاطفی، فقدان اراده و حرف نزدن).

«بعد سایکوتیک» شامل توهمات و هذیان‌هاست و «بعد آشفته» شامل کلام و رفتار آشفته می‌شود.

بستگان زیستی درجه‌ی اول افراد مبتلا به اسیکزوفرنی تقریباً 10 برابر بیشتر از جمعیت عمومی در معرض ابتلا به اسیکزوفرنی قرار دارند.

در سال 1956 در مریکا در ارتباط با اسکیزوفرنیا تئوری «بن بست دوسویه» ارائه شد؛ که فرض بر این است که رفتار اسکیزوفرنیک بخش آشکاری از ارتباط خانواده است که در آن شخص در یک وضعیت بن‌بست دوسویه قرار می‌گیرد؛ و در نهایت این‌که زمینه پر از عناصری است که افراد آن‌ها را درونی می‌کنند، به طوری نیاز به میان آن‌ها احساس نمی‌کنند.

در انگلستان نیز در سال 1964 یک مطالعه‌ی توصیفی از ارتباط سبک‌های خانواده‌های دارای فرزند اسیکزوفرنیک ارائه شد و این‌گونه استدلال شد که نشانه‌های اسکیزوفرنی از قبیل اختلال تفکر و اغتشاش چه در یک زمینه بدون نشانه‌های اختلال، وقتی بیشتر قابل درک است که فرد اغلب در محیط خانواده فردی نامأنوس ارزیابی می‌شود.

یک جریان تحقیقی مرتبط دیگر، کار بر روی «انحراف ارتباطی» خانواده‌هایی است که دارای عضو اسکیزوفرنیک هستند. رویکرد فرض می‌کند که کودک با درونی کردن سبک‌های ارتباطی خانواده‌گی شامل کاهش توجه به کودک و کاهش تمرکز بر روی اهداف مشترک است، کاملاً آشفته و پریشان می‌شود.

پایه‌های مفهومی آموزش‌های EE(هیجان بیان شده) بر این عقیده استوار است که سطوح بالای تهاجم، بحران و آزاردهنده بودن خانواده به افراد آسیب وارد می‌کند و همچنین بازتاب این سطوح فوق بحران، ایجاد دو ویژگی در بیمار است که

 اول: بیمار رفتارهای رنج‌آور را به علت ارتباط‌های ضعیف و فقدان آگاهی به شخصیت خود اسناد می‌دهد

 و دوم: ممکن است این پیش‌بینی حاصل شود که تا اسنادها به علل و قابل کنترل رفتار بیمار نسبت داده می‌شود؛ بنابراین برنامه‌های آموزشی و درمانی بیشتر بر روی آگاه کردن و تشریح اسنادهای مربوط به رفتار بیمار و توانایی اعضای خانواده برای برقراری ارتباطی مؤثر با بیمار تأکید می‌کند.

خانواده و افسردگی:

افسردگی نوعی نابهنجاری خلقی یا عاطفی است که ناامیدی و غمگینی مشخصه‌های اساسی آن هستند. برخی از مطالعات بین وضعیت خانواده و افسردگی اعضای آن، همبستگی‌هایی یافته‌اند. آن‌ها میزان آسیب‌پذیری در مقابل افسردگی را به عنوان بخشی از عوامل مرتبط با خانواده می‌دانند.

خانواده‌هایی که کودک افسرده دارند با ویژگی‌های خاصی مانند فقدان و جدایی، افسردگی والدین و اختلالات روانی دیگر، کشمکش‌های زناشویی و جدایی، طرد والدین و پرخاشگری به کودکان، متمایز می‌شوند. افسردگی کودکان با ناهماهنگی والدین و افسردگی والدین و با کمبود مراقبت و مهروزی والدین در ارتباط است.

سبک‌های شناختی افسرده‌ساز در کودکان، تعاملات و سبک‌های تقویتی خانواده، کشمکش‌های بیشتر در خانواده را عامل اصلی افزایش رفتارهای افسرده می‌دانند.

 

منبع: خانواده و آسیب‌شناسی آن، منصور بیرامی، انتشارات آیدین.

اقدام کننده: واحد تولید محتوای کلینیک روان درمانی صبا
تعداد مشاهده: 2079