ازدواجهاي متمايل به تخريب و جدايي به دوگونه خود را نشان ميدهند:
1- نوع اجتنابمدار (قهر و گوشهگيري از يكديگر):
اين ازدواج بيشتر توسط عوامل تخريبگري چون غرغر، كنايه، متلك و ... هدايت ميشود و افراد از رودررويي شخصي با يكديگر و طرح مسائل در تنهايي خود اجتناب ميكنند.
2- نوع پرخاشمدار:
مشخصهی اصلي اين نوع ازدواج بگومگوي زياد، اتهام، فحاشي، تحقير، سرزنش، طعنه و ريشخند در فهرست نمايشهاي آمادهی پخش آنهاست.
- اين زوجين گاهي اوقات داد و فرياد و كتككاري و رفتارهاي سوء به هم نشان ميدهند. در اينگونه رابطه، هيچكدام واقعاً گوش نميسپارد كه ديگري چه ميگويد و حتي اغلب به همديگر نگاه نميكنند، بسيار منفصل و جدا از يكديگرند. تنها تعاملي كه بين آنها انجام ميگيرد «حملهی ناگهاني و آنگاه اعمال و كردارهاي تدافعي» است.
- اين گروه هر چه از طول ازدواجشان بگذرد به سوي بهتر شدن نميروند، بلكه به ورطهی سقوط و طلاق پيش خواهند رفت.
چه عواملي باعث ايجاد اين حالت در ازدواج ميشود؟
همانند عوامل پيشبينيكنندهی خطر وقوع سكتهی قلبي (كلسترول و فشار عصبي) در اينجا نيز چهار عامل، خطر اين بيماري را در زندگي مشترك تعيين ميكنند كه به ترتيب از كمخطرترين تا خطرناكترين عوامل عبارتند از:
1- انتقاد و عيبجويي
2- بيحرمتي (تحقير)
3- برخورد دفاعي
4- قهر و كنارهگيري (انزوا)
تفاوت انتقاد و شكايت
در ظاهر تفاوتي بين شكايت (غرغر) و انتقاد ديده نميشود. اما تفاوت عمدهاي بين آنها وجود دارد:
در انتقاد به شخصيت و منش كلي (كاراكتر) فرد حمله ميشود، درحالي كه در شكايت، يك رفتار/ كردار يا عمل خاص به شيوهی سرزنشي تذكر داده ميشود. اين را بايد توجه کرد كه شكايت از يكديگر شايد سالمترين واكنشي است كه در ازدواج ميتواند رخ دهد. اما مشكل زماني آغاز ميشود كه فرد احساس ميكند كه شكايت و غرغر او شنيده نميشود ( و شايد هم فرد هيچگاه شكايت خود را به وضوح و روشني بيان نكرده و فقط غر زده است) و همسر او همچنان عدم رعايت حقوق او را طبق عادات هميشگي تكرار ميكند و همچنان رفتار خود را دنبال ميكند.
در اين صورت معلوم است كه شكايتهاي او داغ و داغتر ميشود. در اثر داغتر شدن شكايت، طرف مقابل كمي كوتاه ميآيد و كمي بيشتر رعايت ميكند، آنگاه با هر موفقيت نسبي پس از شكايت، فرد شاكي تقويت شده، به جاي اينكه هر بار به يك نمونهی مشخص بپردازد و نارضايتي خود را از آن بابت اعلام كند، تمام شخصيت همسر خود را مورد انتقاد و عيبجويي قرار ميدهد.
تفاوت بين شكايت و انتقاد در آغاز كمي دشوار به نظر ميرسد ولي به عنوان يك قاعدهی كلي: انتقاد دربردارنده سرزنش بوده و يك حمله يا اتهام شخصي را با خود حمل ميكند. در حالي كه شكايت يك تذكر منفي در خصوص چيزي است كه شما نميپسنديد. به بيان سادهتر شكايت با واژهی «من» شروع ميشود و انتقاد با واژه «تو». «من ميخواهم كه تعويض چراغ آشپزخانه تا ظهر تمام شود چون قصد دارم تا ساعت 3 عصر كه از خريد برميگردم بتوانم آن را تميز كرده و غذاي امشب ميهمانان را آماده كنم».
اين يك جملهی شكايتي است.
«تو بايد کار آشپزخانه را تا ساعت 12 تمام ميكردي، ميداني كه امشب مهمان دارم و بايد تا قبل از ساعت 3 خريدهايم را انجام دهم و آشپزي كنم».
اين يك جملهی انتقادي است؛ چرا كه اين جمله بيش از جمله بالا باعث ميشود كه همسر شما تدافعي برخورد كرده و به واكنش دفاعي بپردازد. در انتقاد حمله به شخصيت همسر به صورتهاي گوناگون بيان ميشود:
- من و بچهها اصلاً برات مهم نيستيم، تو هميشه اول به فكر خودتي.
- تو از آدمهايي هستي كه هميشه دنبال يك نقطه ضعف ميگردي كه عَلَمش كني.
- تو بايد آنقدر شعور داشته باشي كه بداني چه حرفي را كجا بزني كجا نزني.
- تو واقعاً عقلت نميرسه كه شب تا صبح چراغ راهرو را روشن نگذاري و پول بيزبان را هدر ندهي؟
- باباجون تو كي ميخواهي ياد بگيري كه شيشه شير و نوشابه را نبايد تو ظرف آشغال بريزي، هنوز ياد نگرفتي كه سطل بازيافت جداست.
- خودت خجالت نكشيدي از آن عملي كه تو جمع كردي (حرفي كه زدي، لباسي كه پوشيدي؟)
در همهی موارد بالا فرد ميتواند به راحتي انگشت اتهام كلي را كه بهسوي همسر نشانه رفته ببيند.
يكي ديگر از انتقادهاي بسيار مرسوم ارائهی ليستي بلندبالا از شكايتها و نارضايتيهاست.
من اين پديده را «ظرف يا سبد لباسهاي كثيف» مينامم؛ چراكه فرد هرچند منفي/نارسايي و كوتاهيهاي انساني/ارادي/غيرارادي/خواسته/ناخواسته را در سبد جمع ميكند تا زمان مناسب كه فرا رسيد همه را با هم بشويد. از اين رو در فرصت مقتضي، لباسهاي مانده و كثيف و متعفن يكي پس از ديگري از سبد بيرون آمده و به صورت طرف مقابل پرتاب ميشود تا بشويد:
- تو اصلاً به حرفهاي من گوش نميدهي، تو به اندازهی كافي من را بغل نميكني، آنقدر كه دوست دارم نوازش دريافت نميكنم. چند تا كار كوچك خانه را كه به تو واگذار كردم را انجام ندادي.
- من اصلاً تفريح ندارم. سالگرد عروسيمان هيچ كار مهمي انجام ندادي. برام گل نميخري با آنكه ميداني من عاشق گلام.
اينگونه فهرستهاي منفي نوعي انتقاد است؛ چراكه تماميت شخصيت همسرتان را نشانه رفته و با ارائهی فهرستي بلندبالا و فراگير به او ميگوييد كه عامل همه اين ناخرسنديها و متهم درجهی اول اوست.
يكي ديگر از شيوههاي رايج انتقاد، متهمسازي همسر به خيانت است. در پول، در رابطههايش، در عدم صداقت در حالي كه شكايت بيان مستقيم و صريح نارضايتي شخص از يك موقعيت مشخص و خاص است، انتقاد گرايش به تصميم دارد؛ بنابراين واژههايي چون: هميشه، هرگز، همه، تمام، همواره و هيچوقت بسيار به كار برده ميشوند. بنابراين شكايت يك جملهی خاص در خصوص عصبانيت، خشم، نارضايتي، استرس، يا ديگر موارد منفي است:
«خيلي ناراحتم كه امروز به من زنگ نزدي ببيني من كارها را چگونه انجام ميدهم».
ولي انتقاد حالتي بسيار كلي و كمتر اختصاصي دارد و ممكن است حالت سرزنش نيز در آن ديده شود:
«امروز به من زنگ نزدي، تو هرگز علاقهات را به من و كارم نشان نميدهي، اصلاً من برايت اهميتي ندارم، فقط سرت تو كار خودته.»
دکتر علی صاحبی
|