کودکان احساس خاصی دربارهی «خانه » دارند. از نظر آنها، خانه محلی برای سکونت، استراحت و بودن در کنار اعضای خانواده است و این تصور را به تمامی پدیدههای جهان تعمیم میدهند و برای هر چیزی مکان ویژهای قایل میشوند. آنها ممکن است دربارهی محل زندگی و آشیانهی پرندگان کنجکاو باشند یا فرودگاه را محل سکونت هواپیما بدانند. طبعاً در مورد خدا نیز چنین دیدگاهی دارند.
در این مورد که خداوند کجا زندگی میکند؟ دو پاسخ اساسی وجود دارد. عدهای میگویند خداوند در آسمانها زندگی میکند. این باور تأکید زیادی بر «الوهیت» و «تقدّس ماورایی» خداوند دارد.
در نگرش اخیر، خداوند موجودی است که همیشه با ما زندگی میکند و حتی نزدیکتر از یک عضو خانواده یا یک دوست، با ما همراه است. نکتهی مهم این است که امکان دارد فرزندتان بخواهد خدا را بر اساس نیازهای کنونی خود در مکانی و جایگاهی ویژه تصور کند.
دامنهی این نیازها گرچه وسیع است، اما میتواند شامل یکی از موارد زیر است:
- اگر او دربارهی ارتباط خدا با خودش فکر میکند به او بگویید: « خدا نزدیک و در کنار ماست. او ما را میبیند، سخنان ما را میشنود و از طریق تمام چیزهای اطرافمان با ما ارتباط برقرار میکند.»
- اگر او دربارهی جایگاه خدا در عالم هستی میاندیشد به او بگویید: «خدا همه جا حاضر است او نزد ما حضور دارد اما در عین حال در سراسر جهان و حتی در ستارگان دوردست نیز حاضر است.»
- اگر او دربارهی منشأ خوبیها و شادیها میاندیشد، میتوانید به او بگویید: «منشأ خوبیها در بهشت است و بهشت جایگاه خداوند است.»
- اگر دغدغهی فکری او این است که آیا خدا از ناراحتیها، ترس و عصبانیت او آگاه است یا خیر، به او بگویید: «خدا از مشکلات تو آگاه است و در برطرف کردن آنها به تو کمک میکند.»
- اگر او حضور خدا را در مکانی مقدس و یا لحظهای خاص احساس میکند به او بگویید: «خدا قطعاً در آنجا حضور دارد.»
- اگر او اشتیاق دارد که روزی خدا را ببیند به او بگویید: «همهی ما از آنِ خداییم و همه به سوی او باز خواهیم گشت»
طرح سؤال «خدا کجاست» با هر انگیزهای که باشد، نیازمند این پاسخ است که:
«خدا در همه جا حضور دارد. حالا در کجا میتوانی خدا را ببینی؟ آیا قادر هستی او را به مکانی خاص محدود کنی و در آن محدوده او را ببینی؟ قطعاً خیر.»
آیا خدا میتواند مرا ببیند و سخنانم را بشنود؟
حضور خدا در همه جا یا سکونت او در آسمان، مشکل شخص کودک را حل نمیکند. آنچه برای یک کودک مهم است، درک حضور خدا در ارتباط با خود و مشکلات شخصی اوست. عواملی چند ممکن است ذهن کودک را به چنین سؤالاتی هدایت کند؟
- تحرک یک کودک ممکن است او را به این فکر وادارد که آیا خدا میتواند او را تحقیر کند:
دیدار بستگان، خرید کردن، تغییر شغل یا محل سکونت والدین، رفت و آمد به مدرسه و ...، میتواند آنها را از خانه دور کرده و به شهر یا حتی کشوری دیگر منتقل کند. آیا خدا میتواند او را دنبال کند و به او برسد؟
- کودک ممکن است آگاهی بیشتری دربارهی بزرگی و عظمت جهان به دست آورد و به راحتی نپذیرد که خدا میتواند همهی این جهان پهناور را پر کند:
«فضا» یکی از مفاهیمی است که کودکان در دوران رشد خود آن را درک میکنند. بالا و پایین، دور و نزدیک، مافوق و مادون، ابتداییترین ادراکاتی هستند که کودکان در ارتباط با مفهوم فضا دارند. سپس با مفاهیمی مانند «چقدر دور یا چقدر نزدیک » آشنا میشوند و سرانجام به حدی میرسند که عظمت جهان باعث میشود مفهوم فضای بیانتها (لایتناهی) را تصور کنند. با هر چه بازتر شدن افق دید کودکان، انتظارات آنها برای یافتن پاسخی قانعکننده دربارهی مکان زندگی خداوند، بیشتر رشد مییابد.
- کودکی که برای نخستین بار وارد مکانی تازه میشود، احساس تنهایی میکند:
ورود به مدرسه برای نخستین بار در ابتدای سال تحصیلی و رفتن به اردو برای اولین بار باعث میشود که کودک حس کند در حال ورود به دنیایی جدید است. این احساس ممکن است با ترس، هیجان و اضطراب همراه باشد و از خود بپرسد: «آیا در این موقعیت جدید تنها هستم؟»
کودک ممکن است مرتکب عمل خطایی شده باشد و از خود بپرسد: «آیا خدا مرا دیده است؟»: احساس حضور خداوند ]هنگامی که کودک کار خطایی مثل برداشتن پول از کیف مادرش وقتی که او نیست، انجام میدهد،[باعث تقویت وجدان کودکان میشود. تا حدی که در نبود والدین خود، به آنها احترام بگذارند و در مورد تصمیمهایی که میگیرند بیندیشند.
از سوی دیگر این احساس ممکن است باعث شود که کودک همیشه خود را تحت نظارت بداند و مضطرب و نگران شود. البته هر یک از این حالت بستگی دارد که کودکان چه احساسی از حضور والدین خود دارند. نحوهی برخورد والدین با اشتباهات فرزندشان بروز هر یک از این دو حالت را تقویت خواهد کرد.
عقایدی دربارهی داشتن تصویر شخص از خدا:
تمام احساسات متضاد یاد شده ناشی از این واقعیت است که ما قادر به دیدن خدا و شنیدن صدای او نیستیم ولی باور داریم که هر کجا که باشیم ما را میبیند و صدایمان را میشنود.
در زیر تمرینهایی را پیشنهاد کردهایم که بر اساس سن کودکان تنظیم شدهاند.
- منظرهای را برای فرزندتان تصویر کنید. (زمین بازی، صحنهای در زیر آب، روستا، مزرعه و ...) که به ویژه نمایانگر جمعیت زیاد و فعالیتهای متنوع باشد. میتوانید عکس یا تصویر نقاشی شده را به او نشان بدهید.) بعد از او بخواهید تا نقطهای را که علاقه دارد در آنجا باشد و یا نقطهای که از بودن در آنجا متنفر است، مشخص کند و دربارهی مکانهای خوب و بد با شما صحبت کند. بعد از او بپرسید خدا در کدامیک از این مکانها حضور دارد. مثلاً در داخل ابرها؟ لابلای درختان؟ یا همراه کودکانی که در حال شنا کردن هستند؟
- از فرزندتان بخواهید که صدایی ایجاد کند؛ آهسته یا بلند، با دهان یا با دست. بعد از او بپرسید که چه کسی این صدا را میشنود؟ کسی که در تلویزیون است؟ همسایهها؟ شخصی که در اتاق کناری است؟ خودتان؟ (در حالی که چشمهایتان را بستهاید) یا خداوند؟ (که آرامترین صداها را هم میشنود.)
- با استفاده از ذرهبین، میکروسکوپ یا دوربین، به چیزهای مختلف نگاه کنید و به فرزندتان بگویید، خداوند همهی آنها را بدون نیاز به هیچ وسیلهای میبیند.
- از فرزندتان بخواهید تصویری را نقاشی کند که شنیدن و دیدن خدا را نشان بدهد.
- همراه با فرزندتان، فهرستی از پدیدههایی را که خدا قادر به دیدن و شنیدن آنهاست، تهیه کنید. این فهرست بر اساس سن کودک میتواند شامل موارد زیر باشد:
- خدا میتواند دعاها، گریهها، آوازها، ضربان قلب و حتی صدای راه رفتن مورچه، صدای حرکت سیارهها و ستارگان و حتی افکار ما را بشنود.
- خدا میتواند تک تک ذرات خاک، اعماق اقیانوسها، آن سوی کرهی ماه، تمام ستارهی خورشید، توی تاریکترین غارها، تمام حرفها و کلماتی که در تمامی کتابها نوشته شدهاند و پنهانیترین حرکتها و کارها ر ا ببیند.
- در هر مورد به فرزندتان توضیح دهید که اینگونه بینا و شنوا بودن خداوند او را از هر موجود دیگری متمایز و برتر میکند و چیز بسیار خوبی نیز هست چون در هر کجا و در هر حالی که باشیم میتواند به ما کمک کند.
|