والدین خردمند، همواره در خصوص تأمین تقاضاهای فرزندان خود، عاقلانه عمل میکنند. آنها نیازهای واقعی و خواستههای غیر واقعی فرزند خود را به خوبی تشخیص میدهند و به نیازهایی مانند محبت، امنیت و اعتماد، با بهترین شیوهها پاسخ داده و در عین حال به نیازهای مادی کودکان خود توجه دارند.
آنها میدانند که کودک ممکن است درخواستی داشته باشد که برای او مناسب نباشد. والدین اگر در مورد تأمین خواستهها و نیازهای واقعی فرزندشان و تمیز دادن بین آنها هشیارند، خداوند بسیار هوشیارتر از آنهاست. او چون از ابتدا میتواند عاقبت امور را ببیند قادر است نیازهای واقعی ما را از خواستههای کاذب تشخیص دهد و اگر چیزی مطلوب را از صمیم قلب از او بخواهیم، حتماً خواستهمان را اجابت خواهد کرد.
شما چه کمکی میتوانید به فرزندتان بکنید تا تصویری بزرگتر از خدا داشته باشد؟
1- به او بیاموزید که خداوند صلاح او را بهتر از خودش تشخیص میدهد.
2- به او بیاموزید که چگونه چیزی را از خداوند بخواهد و همان طور که برای خودش دعا میکند، برای دیگران نیز دعا کند.
3- خواستههای پسندیدهای داشته باشید. قبل از دعا، دربارهی خود بیندیشید. این خواسته چقدر مهم است؟ چه کسی را خشنود میسازد؟ باعث ناراحتی چه کسی میشود؟ پاسخ به این سؤالات کمک میکند تا خواستهی خود را اصلاح کنید و کودک خود را با خواستهها و دعاهای درست، آشنا سازید.
4- خدا را به خاطر آنچه دارید و هر چه که قبلاً به شما عطا کرده است، شکر بگویید. هر شب به خودتان یادآوری کنید که طی روز چه اتفاقی باعث شادی شما شده است و قابل شکرگزاری است. به فرزندتان بیاموزید که حتی برای امور ناراحت کننده نیز شکرگزار باشد. «بارانی که باعث برهم زدن گردش خانوادگی شود، از سوی دیگر عامل رشد و سرسبزی گلها و مزارع است.»
5- حتی در صورت برآورده نشدن نیازهایتان، شکرگزار باشید. کودک ممکن است به خاطر اجابت نشدن دعای خود، ناراحت شود. به کودک خود بیاموزید که خداوند صلاح هر کسی را بهتر از خودش میداند؛ بنابراین عدم اجابت دعای او حتماً به نفع خودش بوده است.
چرا خدا کاری نمیکند؟
آلکس، پسری ده ساله بود که مادرش به سرطان مبتلا شد. آلکس هر روز به درگاه خداوند دعا میکرد تا زندگی مادرش را نجات دهد. ولی مادرش روز به روز ضعیفتر شد تا آنکه سرانجام درگذشت. آلکس پس از مراسم ختم مادرش گفت از خدا متنفر است. او به خود میگفت: « این چه قدرتی است که از نجات مادرم ناتوان است؟»و ...
در چنین مواقعی که دعاها و خواستههای انسان به رغم اصرار زیاد اجابت نمیشود، قدرت و توانایی خدا مورد سؤال قرار میگیرد. مواجهه با چنین موقعیتهایی نیاز به خردمندی و صبر دارد و باید از صداقت و خوشبینی خود کمک بگیرید.
برخورد صادقانه با مصائب:
1- فرزندتان را تشویق کنید تا احساسات خود را برای شما بیان کند. شما اگر شنوندهی خوبی باشید؛ یعنی بی درنگ در برابر نظرات و احساسات فرزندتان واکنش نشان نداده و قضاوت نکنید بلکه سعی کنید او را درک کنید، فرزندتان نیز خود را در مشکلات تنها ندیده و به شما اعتماد خواهد کرد. پاسخ دادن عجولانه به مشکلات فرزندتان، فرصت برخورد صحیح با مشکلاتش را از او سلب خواهد کرد. صبر و درک شما، مهمتر از ارائهی سریع راه حل به اوست.
2- به فرزندتان بیاموزید که راههای دیگری نیز برای ابراز احساسات وجود دارد. برخی کودکان قادر نیستند احساسات خود را به زبان آورند. اما این کار از طریق نقاشی، موسیقی و نمایش انجام میدهند. مثلاً اگر نقاشیهای او با باورهای شما تعارض داشت، واکنشی نشان ندهید. با گذشت زمان میتوانید تصویر ذهنی او را اصلاح کنید.
3- فرزند خود را در ترس، شک و اضطراب خویش شریک کنید: به فرزند خود نشان دهید که شما نیز به رغم پایبندی به ایمان و باورهای خود، سؤالات، ترسها و تردیدها و اضطرابهایی دارید که نتوانستهاید بر آنها غلبه کنید. (با مثال زدن از خود)
4- با مصائب برخورد خوشبینانه داشته باشید.
5- از زاویهای مناسب به مشکلات خود نگاه کنید: اگر میخواهید از زاویهی مناسبی به مصائب نگاه کنید، خوبیها را از خدا و بدیها را از شیطان بدانید. خداوند زندگی و سعادت را به ما ارزانی داشته ولی شیطان همیشه در کمین ماست؛ بنابراین با مشاهدهی مصائب، خدا را سرزنش نکنید بلکه شیطان را سرزنش کرده و از خداوند کمک بخواهید.
6- برای تشویق فرزندتان به برخورد خوشبینانه با مصائب، اقدامات ذیل را انجام دهید:
- اورا در امور خیریه و کمک به همنوعان، مشارکت دهید.
- کلماتی قصار و تصاویری آموزنده در اتاق او نصب کنید.
- سعی کنید به کلمات قصار و شعارهای امیدبخش مورد نظر خود عمل کنید و الگویی عملی به فرزندتان ارائه دهید.
- در برخورد با مشکلات بیتابی نکنید و سعی کنید ایمان خود را در برابر مصائب از دست ندهید.
خدا شبیه چیست؟
مردم معمولاً تمایل دارند خدا را شبیه به خودشان تصور کنند. بسیاری از کودکان، خدا را همانند پیرمرد سفید رویی تصور میکنند که ریش سفیدی دارد. از سوی دیگر علما و روشنفکران، خدا را روحی میدانند فاقد جنسیت؛ چرا که انسان و اصولاً مادی نیست.
فرهنگها و اعتقادات مذهبی، معمولاً دارای تعارضاتی هستند که راه حل ساده و واحدی برای غلبه بر آن وجود ندارد اما در برخورد با چنین اصطحکاکی باید توجه داشت که: تصویر ما از خدا تا چه حدی جامعیت دارد و آیا میتواند سایر اقوام، نژادها و افکار را در برگیرد؟
آیا میتوانیم تصویری را که از خدا داریم تغییر دهیم؟
آیا میتوانیم به تصویری جامع از خداوند برسیم که مورد پذیرش تمامی انسانها باشد؟
هر تصویری که از خدا داشته باشید، باید به فرزند خودشان دهید که تمام کودکان جهان، اعضای خانوادهی خدا هستند بر اساس چنین تصوری، راه حلهای زیر امکانپذیر خواهد بود:
- داستانها و نکاتی را برای فرزندتان بگویید که نشان میدهد خدا فراتر از جنسیت و نژاد است.
- خداوند را با کلمات تمام و جهان شمول توصیف کنید. اگر میخواهید خدا را به نحوی توصیف کنید که دنیای تمامی کودکان را شامل شود باید از لغاتی عام وجهان شمول استفاده کنید: مثلاً: همهی انسانها باید از خدا اطاعت کنند به جای آدم باید از خدا اطاعت کنید همهی کودکان خدا را دوست دارند به جای پسرها خدا را دوست دارند.
- تصویر ذهنی جهانشمولی از خداوند ارائه دهید. بسیاری از مردم جهان به خدایی واحد اعتقاد دارند اما از زوایایی مختلف به او میاندیشند. «وشینو»، «شیوا»، «برهما» سه خدای اصلی هندوها هستند که همگی مرد تصور شدهاند.
- به تازگی، بسیاری از نقاشان و طراحان، مسیح (ع) را به صورت زنی مصلوب تصویر کردهاند، در حالی که عیسی (ع) مردی سفیدپوست بود نه زن.
- شما میتوانید تصاویر موجود را به فرزندتان نشان دهید و از او بپرسید که هنرمندان میخواهند چه مفهومی را به بیننده منتقل کنند؟ و تصویر ذهنی آنها چه تفاوتی با تصویر ذهنی او دارد؟
|