نیازهای اساسی بشر را به دو دسته تقسیم کردهاند:
1- نیازهای بدنی یا زیستی که نیازهای اولیه نامیده میشود و بدون ارضای آنها زندگی میسر نیست. مانند نیاز به آب، غذا، هوا، خواب و... .
2- نیازهای روانی یا ثانویه که عدم ارضای این نیازها موجب پیدایش اختلافات، ناراحتیها و بیماریهای روانی میشود.
نیازهای روانی دورهی جوانی و نوجوانی عبارتند از:
1- نیازبه مهربانی و محبت:
خانواده عمدتاً یکی از کانونهای گرم و محبتزا بوده است و نیاز به مهربانی و محبت شامل دوستداشتن و دوست داشته شدن است که در همهی سنین عمر ادامه دارد. کمبود محبت چون معمولاً موجب تحقیر فرد میشود، در او ایجاد عقدهی حقارت میکند و وی را حسود و کینهتوز میکند و یا باعث ایجاد احساس تنهایی و انزوا میگردد.
2- نیازبه امنیت و آسایش خاطر:
نوجوان در جامعه نیازمند دنیایی سازمانیافته، امن، منظم، قابل پیشبینی و قانونی است که او بتواند روی آن حساب کند و در آن وقایع غیرمنتظره، غیرقابل کنترل، گیج کننده یا وقایع خطرناک دیگر رخ ندهد. همچنین در آن در هر حال والدین یا حامیان نیرومندی داشته باشد که او را در مقابل آسیبها محافظت کند. ما باید شرایطی را ایجاد کنیم که هیچگونه تهدیدی نسبت به قانون، نظم و حاکمیت جامعه به وجود نیاید تا بتوانیم آسایش و امنیتخاطر را برای اعضای جامعه فراهم کنیم.
3- نیاز به احساس تعلق داشتن و مورد قبول گروه همسالان واقع شدن:
محبوبیت نوجوانان و جوانان در گروه همسالان، تابع توانایی انجام دادن اموری است که گروه اجتماعی آنها موجب کسب وجه میشود، از این رو برای جلب تأیید گروه بسیاری از مهارتهای اجتماعی و رفتارهای گروه را میآموزد و وقتی مقبول گروه شد احساس تعلق میکند و اگر نتواند مورد قبول قرار گیرد، انزوا، مطرود بودن، نداشتن دوست و نداشتن ریشه در جامعه را به شدت احساس میکند. به همین جهت تقلید و همانندسازی در این دوره، اهمیت خاصی پیدا میکند.
4- نیازبه قابلیت و احترام:
نوجوانان و جوانان وقتی تصور میکنند انتظارات و توقعات محیط اطرافیان را به خوبی میتوانند برآورده سازند و در این جهت حرکت میکنند به خویشتن احترام میگذارند و از دیگران نیز توقع احترام دارند. ارضای نیاز به احترام و عزتنفس به احساساتی نظیر اعتماد به نفس، ارزش، قدرت، موفقیت، کفایت، شایستگی، کسب اعتبار و حیثیت و مفید و مثمر ثمر بودن در جامعه منتهی خواهد شد که البته بدیهی است همهی اینها مبتنی بررفتار مسئولانهی نوجوان است که استحقاق احترام داشته باشد و نه براساس تعریف و تمجیدهای ظاهری بیمورد.
5- نیاز به استقلال:
بسیاری از نوجوانان و جوانان نیاز دارند بدانند زندگیشان زیرفرمان خودشان است و دیگران بدان مشکل نمیبخشند. آنها میخواهند روی پای خود بایستند ودر امورشان خود تصمیم بگیرند و از آزادیهای فردی و اجتماعی برخوردار باشند.
6- نیاز به تشخیص و قدردانی:
نوجوان نیاز دارد که اطرافیان ارزش زحمات و کارهای مفیدش را درک کرده از او تشکر و قدردانی کنند و اگر از او قدردانی نشود و مورد تشویق واقع نگردد حالت یأس و ناامیدی به او دست خواهد داد.
7- نیاز به مذهب و فلسفهی حیات:
نوجوان یا جوان که سرتسلیم دربرابر هیچ کس فرود نمیآورد وعلیه همهی قدرتها عصیان میکند. در درون متوجه ضعفها و حقارتهای خود است، عظمت، قدرت و بقا و دوام خود را در مذهب میبیند. فلسفه زندگی و حیات خود را در مذهب جستوجو میکند و در آن معنایی برای زندگی خویش مییابد. استانلی هال معتقد است که نوجوانان درحدود 15 سالگی دارای بیشترین احساسات دینی هستند؛ زیرا اگر با گرایش به طرف دین میخواهند تلاطم ناراحتیهای خود را تخفیف دهند.
8- نیاز به داشتن هدف مشخص در زندگی:
داشتن هدف در زندگی به فرد احساس رضایت و تحرک بیشتری میدهد. هدف هرچه بزرگتر باشد، انگیزهی حرکت و تکامل فرد بیشتر میشود. جوانانی که در زندگی هدفهای مشخصی ندارند، یا هدفهای بسیار کوچکی را دنبال میکنند غالباً در تزلزل و ناامنی به سرمی برند، زندگی آنها فاقد ارزش بوده و احساس تنهایی، پوچی و ناامیدی میکنند.
9- نیاز به احساس هویت و شناخت خود:
نیاز به احساس هویت و شناخت خود در حفظ تعادل روانی و عاطفی در مقابل عوامل فشارهای درونی و بیرونی از نیازهای اساسی است. نوجوان میخواهد بداند کیست و چیست و اطمینان پیدا کند که خودش را پذیرفته است.
10- نیاز به احساس رشد، کمال و شکوفایی:
هر چند ممکن است نوجوان دراین مرحله موفقیت چندانی در خودشکوفایی نداشته باشد اما نیاز آن را درخود احساس میکند که بهره برداری کاملی از ظرفیتها وتوانایی های خود بکند به کمال برسد و هرکاری را به بهترین نحوممکن انجام دهد. شاید تحقق بخشیدن به ارزشها و آرمانهای والای مذهبی، سیاسی و اجتماعی و نظایر آن مربوط به ارضای این نیازها باشد و شاید با چنین ارزشهایی است که افرادی شهید میشوند و همه چیز را فدای آرمان و ارزشی میکنند که آنها را به کمال برساند.
|