مراحل ششگانهی روش بدون باخت:
1- تشخیص و روشن کردن اختلافات:
والدین باید توجه، علاقه و اطمینان بچه را برای ورود به مرحلهی حل مسأله جلب کنند. زمانی را انتخاب کنید که بچه مشغول کاری نیست. به وضوح و مختصر بگویید مسألهای هست که باید حل شود. احساس و خواستهی خود را با پیام من بیان کنید. از پیامهایی که بچه را تحقیر میکند جلوگیری کنید.
2- به وجود آوردن راه حل:
ارائهی چندین راه حل درست با این بیان: «چه کار میتوانیم بکنیم» راه حل بچه را از او سوال کنید. راه حل خود را ارائه دهید، راه حل ارائه شده را ارزشیابی و قضاوت و تحقیر نکنید، در مورد بچههایی که راه حل نمیدهند، آنها را تشویق به همکاری کنید.
برای پیشنهادهای بیشتر و متفاوت پافشاری کنید تا جایی که به نظر راه حل دیگری وجود ندارد.
3- بررسی راهحلهای مختلف:
شروع کنید به بررسی راهحلهای مختلف: با این جملات «خیلی خوب کدام یک از این راه حلها به نظر بهتر است» کدامیک به دردمان میخورد. راه حل: یا از طرف پدر و مادر و یا بچهها حل میشوند.
4- تصمیمگیری در مورد بهترین راه حل:
به طور طبیعی یک راه حل فوقالعاده و خلّاقانه به دست میآید. برای رسیدن، به تصمیم نهایی چند راهنمایی دیگر عرضه میشود.
1- مطرح کردن راه حلهای باقیمانده با سؤالاتی چون «این راه حل خوبه».
2- فکر نکنید که تصمیمات لزوماً تصمیم نهایی هستند و تغییر ناپذیرند.
3- راه حلها را بنویسید تا فراموش نشوند.
4- مطمئن شوید که بچهها کاملاً فهمیدهاند که انتخاب هر کدام از راهحلها باعث تعهد در قبال انجام آنهاست «خوب این چیزیه که ما روش توافق کردیم».
5- به عمل درآوردن تصمیم اخذ شده:
ممکن است سوالاتی در مورد: چه وقت شروع کنیم، تا چه حد، چه کسی، چه روزهایی. به وجود بیاورید. وقتی آخرین تصمیم گرفته شد دیگر اجرای آن تقریباً به آسانی صورت میپذیرد.
6- بررسی تصمیم:
بعضی وقتها تصمیم اولیه که اتخاذ میشود در عمل خوب از کار درنمیآید و مفید به نظر نمیرسد گاهی لازم است والدین کنترل دیگر روی بچه داشته باشند و از او بپرسند یا از آن تصمیم راضی است یا نه و لازم شود که تصمیم اولیه تغییر یابد.
دو روش برد و باخت( که پیشتر به آن اشاره کردیم):
روش اول؛ برد والد:
حرف والد به کرسی مینشیند. والدین و بچهها در وضعیت برخورد نیازها روبروی هم قرار گرفتهاند. والد تصمیم میگیرد که راه حل چه باید باشد، وقتی راه حل را انتخاب کرد آن را به اطلاع فرزندش میرساند و انتظار دارد مورد قبول او واقع شود. اگر بچه راه حل را قبول نکند والدین او را ترغیب میکنند. در صورت شکست والد معمولاً سعی میکند با استفاده از قدرت و مقام خود به تحمیل به خواسته خود برسد.
در هر دو روش یکی از طرفین احساس شکست خوردگی و معمولاً عصبانیت از دیگری دارد.
روش دوم؛ رفتار این کودکان عصیانگر و خشونت آمیز است.
کودکان، با داد و فریاد والدین خود را کنترل میکنند. خودخواه، خودمدار، پرتوقع، زندگی برای آنان بگیر و بخواه است. مشکلات در هماهنگ شدن با مدرسه و در جمع دوستانشان زیاد است.
در مورد عشق والدینشان به خودشان تردید دارند؛ زیرا برای والدین مشکل است بچهای را دوست داشته باشند که معمولاً به قیمت باخت آنها برنده میشود. پدر و مادری برای والدین روش دوم لذتبخش نیست.
- احتیاج به گوش دادن فعال و پیام من:
والدینی که در این دو روش مهارت نمییابند کمتر در روش 3 موفق میشوند.
- اولین تلاش بدون باخت:
- تا مشکلاتی از طرف بچه مطرح میشوند، مقاومتشان کم میشود (مسائلی که در اولین تلاش بدون باخت والدین با آن روبرو میشوند.)
- در مورد قوانین جلسه صحبت کنید. در عمل اشتباهات بیشتر تکرار میشود.
- بی اعتمادی و مقاومت اولیهی کودکان و جوانان: خصوصاً در مورد والدینی که از اعمال قدرت استفاده میکردند. در این زمان به جای حل مسأله باید از گوش دادن فعال و پیام من استفاده کرد تا نوجوانان تخلیه شود. با این پیام من «من دیگر نمیخواهم از قدرت استفاده کنم، در عین حال نمیخواهم به قدرت شما تن دهم». در غیر اینصورت حل مسأله را به تعویق بیاندازید.
به والدین گفته میشود «به یاد دارید روزی را که ابتدا در مورد روش بدون باخت با شما حرف زدیم تا چه حد مشکوک بودید و به آن اعتماد نمیکردید».
این ممکن است به شما کمک کند عکس العمل شکاکانهی بچههایتان را درک کنید.
-اما اگر نتوانیم راه حل قابل قبول بیابیم چه؟
اگر راه حل نیافتید یعنی والدین و بچهها هنوز در قالب فکری «برد و باخت» هستند. در این مرحله هر چه به فکرتان میرسد عمل کنید. (به حرف زدن، به مرحله2ی روش3) (به وجود آوردن راه حل) برگردید و راه حل بیشتری بیابید. حل مسأله را به وقت بعدی موکول کنید. خواهش کنید، مشکل را باز کنید و سعی کنید دلیل پنهانی را بیابید.
- آیا زمانی که روش 3 به بن بست میخورد، میتوان به روش اول برگشت؟
این عمل نتایج نامطلوبی دارد بچهها عصبانی میشود و بیاعتمادتر و ناباورتر به روش والدین، هرگز به روش 2 بازنگردید؛ چون بعداً دیگر نمیتوان از روش بدون باخت استفاده کرد.
- آیا باید تنبیه در تصمیمها گنجانده شود؟
والدین میگویند در صورت عدم توافق باید تنبیه صورت گیرد. باید از تنبیه خودداری کرد؛ زیرا در وضعیت اعتماد به بچهها، فواید بیشتری نهفته است.
اعتماد به یکدیگر روشی از روش جدید است. وفای به عهد و نگه داشتن طرف قرارداد خود، براساس این اصل «تا وقتی گناه کسی ثابت نشده، بیگناه است». (تا وقتی بیمسئولیتی کسی ثابت نشده، مسئول است).
وقتی توافق شکسته میشود
زمانی که بچهای تعهد مورد توافق را عمل نکند مستقیماً و صادقانه با او روبرو شوید. پیام من، گوش دادن فعال، اگر فراموش کرد، مسألهی فراموش کردن را مطرح سازید و بفهمید چه کار میتوان کرد که دیگر فراموش نشود. آیا احتیاج به ساعت، یادداشت شخصی و غیره است. ولی والدین نباید به او در انجام تعهداتش یادآوری کنند. یادآوری کردن در انجام کاری که آنها خودشان به عهده گرفتهاند، لوس کردن آنهاست.
- زمانی که بچهها عادت کردهاند برنده باشند:
والدین باید متقاعد شوند جهتگیری قبلیشان «آرامش به هر قیمت» قیمت گزافی دارد. باید متقاعد شوند پدر و مادر حقوقی دارند و تسلیم شدن آنها باعث میشود خودخواه و بیتوجه بار بیایند باید آمادگی داشته باشید که در مقابل تغییر موضع به روش شماره 3 مقاومت زیادی ببینید. والدین به گوش دادن فعال و پیامهای من احساسات خود را بیان کنند.
- روش بدون باخت در مشاجرات کودک با کودک:
بسیاری از والدین در مشاجرات کودکان نقش داور و قاضی را بازی میکنند آنها مسئول رسیدن به اینکه مقصد کیست و حق با کیست، میشوند. و راه حل مشکل را خودشان به عهده میگیرند. این ذهنیت زیانهای جدی برای طرفین دارد. وقتی والدین در مقام قاضی و داور برخورد میکنند گرفتار این اشتباه میشوند که مالکیت مشکل را بعهده گیرند. و نمیگذارند بچهها مسئولیت اختلافات خودشان را برعهده بگیرند و بیاموزند چگونه از طریق سعی و کوشش مسائل خود را حل کنند. مانع رشد و فلج فکری کودک میشوند و برای حل مشکلاتشان به مقام والاتری وابسته میشوند.
والدین باید کاملاً از مشاجره بیرون بیایند.
1- از گشایندهها برای دعوت و تشویق به حرف زدن استفاده کنند.
2- از گوش دادن فعال
3- در مورد دعوایتان حرف بزنید. من هم دوست دارم کمکتان کنم.
4- در بعضی مشاجرات والدین باید نقش فعالتری داشته باشند. در حلقهی انتقال وارد شده و بچه را تشویق به حل مسأله کنید.
وقتی پدر و مادر میخواهند اختلافی را حل کنند بچه میخواهند از نیروی او استفاده کرده به قیمت باخت بچه دیگر، خودشان برنده باشند.
یک نتیجه قابل پیش بینی از استفاده از این روش در بچهها این است که به تدریج بچهها شکایات در مورد دعوای خودشان را پیش پدر و مادر درنمیآورند چون میبینند خودشان راه حل را مییابند.
زمانی که پدر و مادر در اختلاف والدین و کودک درگیرند؟
- هنگامیمسائل کشدار میشود که در آن هم پدر و مادر یک میخ را میکوبند.
- هر کس بایدخودش مستقلاً و آزادانه وارد حل مسأله شود والدین نباید انتظار داشته باشند که جبهه واحدی بگیرند یا در هر اختلافی در یک طرف باشند. شرط اصلی در روش بدون باخت این است که هر کدام از والدین نماینده و بیانکننده احساس خودش باشد.
ممکن است زمانی راهحل برای پدر غیرقابل قبول و برای مادرش قابل پذیرش باشد زمانی پدر و پسر همعقیده و مادر نظری متفاوت داشته باشند.
- خانواده در روش بدون باخت کشف میکند چگونه این حالات برحسب طبیعت اختلاف اتفاق میافتد. کلید حل اختلاف به صورت بدون باخت این است که بر روی مسأله مورد اختلاف تمرکز کنیم تا به راه حل قابل قبول برسیم. با قبول صادقانه اختلاف بین پدران و مادران در اختلافات و آشکار بودن ذات حقیقی هر کدام از آنها در نظر بچهها، والدین کشف میکنند که از طرف بچهها به نوع جدیدی از محبت و احترام رسیدهاند. آنها یاد میگیرند کسانی که هستند را دوست بدارند و به آنها که نیستند اعتماد نکنند. آنها میخواهند والدینشان واقعی باشند نه اینکه نقش والدین را بازی کنند خواه با هم موافق باشند و خواه نباشند.
هنگامیکه یکی از والدین از روش استفاده میکند
این روش مشکلات زیادی ایجاد نمیکند. مادر روش و پدر روش غیر از اینکه بچهها کاملاً از اختلاف این دو روش آگاهند، اغلب از پدرها شکایت میکنند و آرزو دارند ای کاش او هم مثل مادرش مشکلات را حل میکرد.
آیا میتوان هر روش را بکار برد؟
این سؤال والدینی است که دوست دارند حق استفاده از روش 1 را در اختلافات پابرجا نگه دارند. در موضوعات کم اهمیت بچهها مهم نیست، اگر از روش 1 استفاده شود خیلی مشکلآفرین نیست؛ زیرا بنابراین اصل «وقتی انسان به نتیجه یک اختلاف اهمیت زیاد نمیدهد به قدرت دیگران تن در نمیدهد اما وقتی نتیجه برایش مهم باشد دوست دارد در تصمیمگیری روی نظر او هم حساب شود.
آیا روش 3 هرگز در عمل شکست میخورد؟
والدینی هستند که هیچگاه نمیتوانند به طور مؤثر روش 3 استفاده کنند؛ زیرا از کنار گذاشتن قدرت میترسند. بچهها نخواستهاند وارد مرحلهی حل کردن مسأله شوند. اینها روی اسم والدینشان خط کشیدهاند یا آنقدر رنجیدهاند که نمیخواهند وارد مذاکره شوند؛ مانند تمام روابط انسانی بعضی از روابط والدین- فرزندی میتواند چنان گسسته و از مشکل افتاده باشد که هیچ امیدی به تغییر آن نمیتوان داشت.
منبع: کتاب فرهنگ تفاهم در عمل، توماس گوردون
|