آموزش مسئولیت، برجستهترین هدیهای است که از میان هدایای مهم میتوانیم به فرزندانمان ارزانی داریم. چنین آموزشی آنان را قادر میسازد که از خویشتن مراقبت کنند و در آینده به عنوان بزرگسالانی مسئول، وظایف خویش را بر عهده گیرند.
مسئولیت چیست؟
شک نیست که فشار تغییر اجتماعی بر رفتار کودکان اثر میگذارد، امابسیاری از آنان از تجربهی روزانهشان ناشی و در هر حال تجربیات اولیهی آنان در خانواده ریشه دارد.
آموزش مسئولیتپذیری به کودکان نیازمند جوی خاص در خانه و مدرسه است. چنین جوی در مورد تصمیمگیریها و پیامدهای آنها، اطلاعاتی به کودکان میدهد و منابعی را برایشان فراهم میکند تا بتواند تصمیمات صحیحی بگیرند.
واژهی مسئولیت از لحاظ لغوی به معنای توانایی پاسخ دادن، و در عرف به مفهوم تصمیمگیریهای مناسب و مؤثر است.
- منظور از تصمیمگیری مناسب آن است که کودک در چارچوب هنجارهای اجتماعی و انتظاراتی که معمولاً از او میرود، دست به انتخابی بزند که سبب ایجاد روابط انسانی مثبت، افزایش ایمنی، موفقیت و آسایش خاطر وی شود.
- انتخاب پاسخهایی که با در نظر گرفتن نیازها و علایق سایرین صورت میگیرد بخش مهمی از حس مسئولیت کودک است و نیاز است که کودک از نگرشهای سایرین به چیزها آگاه باشد. زمانی که کودک از سایرین به ویژه والدین خویش ایدهای دریافت کند بهتر میتواند بفهمد که سایرین در مورد چیزهای مختلف چگونه میاندیشند. در نتیجه، توانایی انعطافپذیریاش بیشتر میشود و در مییابد که ممکن است معیارها و انتظارات، در موقعیتهای مختلف تغییر کند.
کودک زمانی مسئول به شمار میآید که با در نظر گرفتن هدفهای خویش و نیازهای سایرین عمل کند. مسئول بودن به این معنی است که کودک ناگزیر خواهد بود برخی تصمیماتی را بگیرد که برایش زحمت فراهم میکند.
لازمهی مسئول بودن آن است که شخص بتواند تکالیف را با وجود زحمتی که در بر دارند به پایان رساند. والدین باید به کودک یادآوری کنند که چنین ناراحتیهایی معمولاً موقتی است و انجام وظایف به نحو مطلوب، دلخوشیهای بزرگتری نظیر تحسین، جلب محبت یا پاداش را به همراه دارد.
کودکانی که احساس مسئولیت میکنند به ابزار، نگرشها و منابعی که برای ارزیابی مؤثر موقعیتها نیاز دارند، مجهز هستند و به انتخابهایی دست می زنند که برای خود و اطرافیانشان مناسب است.
«تکامل مسئولیت در کودک»
مسئولیت ارثی نیست و باید از طریق تجربه آموخته شود. کودک باید از نخستین روز زندگی تا بزرگسالی قابلیت مسئولیت خویش را افزایش دهد. او از طریق کنشهای متقابل با والدین، معلمان و همسالانش به اهمیت مسئول بودن پی میبرد.
این کنشهای متقابل شامل انتظاراتی است که از کودک میتوان داشت و این که او باید یاد بگیرد روز به روز به نحو مؤثری به آنها پاسخ بدهد.
در اوایل زندگی کودک لازم است دربارهی چنین انتظاراتی تا حد امکان به صراحت و با توجه به قدرت درک او گفتوگو شود. زمانی که کودک به این انتظارات پاسخ می دهد، نیاز دارد که برای اطلاع از کیفیت پاسخ خویش، پسخوراند دریافت کند و همزمان سایر راهها به او نشان داده شود تا قدرت رویاروییاش در موقعیتهای گوناگون افزایش یابد.
حس مسئولیت زمانی در کودک افزایش مییابد که:
الف: به او مسئولیت داده شود.
ب: در مورد اثر بخشی مسئولیتهای خویش پسخوراند دریافت کند.
ج: در مورد راههای گوناگونی که در سایر موقعیتها مناسب هستند اطلاعاتی داشته باشد.
برای کمک به کودکان در ابراز حس مسئولیت طی دوران کودکی و نوجوانی، والدین باید در عین حال که در مورد انتظارات خویش صراحت و ثبات دارند، بردبار و شکیبا نیز باشند.
«اهمیت تصمیمگیری»
مسئول بودن بدین معنا است که فرد شخصاً دست به انتخابهایی بزند و تصمیماتی بگیرد که نتایج مثبتی در پی داشته باشد.
قابلیت کودکان برای تصمیمگیری مناسب و مؤثر، از زمانی به زمان دیگر و از کودکی به کودک دیگر متغییر است.
· برای آموزش مسئولیتپذیری به کودکان باید هر چه زودتر و تا حد امکان هر چه بیشتر، فرصتهای تصمیمگیری در اختیار آنان قرار داد. لازم است که تصمیمگیری برای کودکان به صورت فرآیندی هشیار درآید، باید آنان را آگاه ساخت که در حال تصمیمگیری هستند و از آنان انتظار میرود که چنین کنند.
کودکان هر روز تصمیمات بسیاری میگیرند. یکی از ملاکهای رشد، آگاه شدن آنان از این تصمیمات و طریقهی تصمیمگیری هایشان است. اگر والدین و معلمان راههایی را که کودکان در تصمیمگیریهایشان طی میکنند و پیامدهای تصمیمات درست را به ایشان خاطر نشان سازند، در افزایش مهارتهای تصمیمگیریهای درست به آنان کمک میکنند.
· قادر بودن به اخذ تصمیمات درست، عامل عمدهی تکامل حس قدرت یا کنترل کردن شرایط زندگی خویش است.
جملاتی مانند من چکار کنم؟ نشانهی عدم تصمیمگیری است.
اگر بتوانیم دربارهی مسائل و وظایف، با کودکانمان تا حد امکان واضح و مشخص صحبت کنیم، به آنان کمک میکنیم که با اطمینان تصمیمگیری کنند و دست به مخاطرهی کمتری بزنند.
مثالهای ذیل، تصمیماتی که مخاطرهی کمتر و مخاطرهی بیشتری را در بردارد نشان میدهد.
مخاطرهی کمتر
- دوست داری کار الف را انجام دهی یا کار ب را ؟
- 3 تا از این مسائل را حل کن.
- لطفاً اینجا بنشین.
- وقتی دو تا از مسألههایت را حل کردی، بیاور تصحیح کنم.
مخاطرهی بیشتر
- دوست داری چه کار کنی؟
- هر چند تا مسأله را که میتوانی حل کن.
- دلت میخواهد کجا بنشینی؟
اگر سؤالی داشتی، بپرس تا جوابت را بدهم
. کاهش مخاطره، کاستن از ابهام مسأله یا وظیفه است.
داشتن حس درک محدودیتها:
هنگامی که کودکان دارای حس درک محدودیتها هستند، درمییابند که برخی انتخابها ممکن است، موجب شوند که رفتار نامناسب یا غیر مؤثر محسوب شود و در نتیجهی احتمالاً ناراحتی و یا تنبیه شدیدی را در پی داشته باشد.
اگر معلمین و والدین، نظامی برقرار کند که بر طبق آن، محدودیتها آشکار و روشن و پیامدهای ناشی از نادیده گرفتن آن، قابل پیشبینی و مطابق با آنها باشد، میتوانند کودکان را در حس درک محدودیتها یاری کند.
این امر به کودکان کمک میکند تا کیفیت تصمیمات خودشان را بالا ببرند.
- والدین و معلمین میتوانند برای به وجود آمدن حس درک محدودیت در کودکان از نکات عملی زیر استفاده کنند:
- آنان باید برای خویش مشخص کنند که از کودکانشان انتظار دارند چه کاری را انجام دهند و چه کاری را انجام ندهند
- انتظارات باید به نحوی روشن باشد که کودک آن را درک کند.
- آنان باید متوجه شوند که کودک چگونه انتظارات را به خوبی درک میکند (از طریق تکرار یا راهنمایی در حین انجام کار)
- محدودیتهای زمانی در نظرگرفته شده در مورد انجام تکالیف مربوط باید روشن ، واضح و معقول باشد.
- پیامدهای ناشی از عدم رعایت محدودیتها باید بیان شود و پیوسته آن پیامدها اِعمال شود.
- تمام قواعد باید نوشته و اعلان شود تا فراموشی دستاویزی برای عدم اجرای آنها نشود.
- والدین باید هر دو در توضیح قواعد شرکت کنند تا کودک بداند که هر دو والدین با این قواعد موافق هستند.
- بهتر است که مسئولیتهای تمام افراد در خانواده یا کلاس، با در نظر گرفتن تفاوت سن و قابلیتها، نظیر هم باشد.
مرحلهی گذر از بازی به کار
برای آموزش مسئولیتپذیری به کودکان، هیچگاه چندان زود نیست. در اوایل زندگی کودک، معمولاً قبول مسئولیت با بازی توأم است. بازی کردن، عامل مهمی در ایجاد احساس مسئولیت در کودک است.
با توجه به اینکه بازی نوعی پاسخ به آرزوها، تمایلات و خواستهها است و کار فعالیتهایی است که با وجود احساس خود فرد انجام میدهد، باید والدین تعادلی بین بازی و کار به وجود آورند.
با وجود آنکه بازی میتواند فرآیندها و مهارتهایی را به کودکان بیاموزند، آنان باید به انجام تکالیفی غیر از بازی نیز ملزم شوند. اگر فعالیتهای کودکان با مهربانی و سرگرمی و شوخی بزرگترها همراه شود کارها در ابتدا برای آنان به صورت سرگرمی و تفریح در میآید. مثلاً زمانی که مامان در حال انجام کاری است از دخترش میخواهد که او این چند تا اسباببازی را جمع کند.
باید زمانی که آشغالها را به بیرون انتقال میدهد از کود ک خود میخواهد چند تکهی دور ریختنی را به بیرون از منزل ببرد. نتیجه اینکه غالباً میتوان کار را به صورت بازی و بازی را به صورت کار درآورد.
جمع کردن اسباببازی، بردن تکه زباله، فشردن دکمه جاروبرقی پس از مدتی از بازی به شکل کار در میآید. مهارت مهم والدین و معلمین در این است که بدانند گذر از بازی به کار را به صورتی ترتیب دهند که کودکان به راحتی حس مسئولیت داشتن نسبت خود، خویشان و اطرافیان را تکامل بخشند.
کودکان در مورد کار و بازی از نگرشهای بزرگسالانی که الگویشان هستند (معمولاً والدین و معلمانشان) تقلید میکنند. اگر کار در نظر والدین امری دشوار باشد و به آن تن در ندهند، کودکان نیز چنین میکنند. شستن ظرفها اگر توسط پدر انجام نشود احتمالاً پسر هم یاد میگیرد. لازمهی ترتیب دادن مرحلهی گذر از بازی به کار، روشن بودن معیارها و انتظارات است.
به عنوان مثال: کودک در ابتدا به عنوان سرگرمی اسباببازیهایش را جمع میکند، سپس برای کمک به مادر، آنها را مرتب میکند، کمی بعد به این علت که بزرگترها در آن موقع گرفتارند این کار را انجام می دهد و سرانجام چون خود را مسئول جمع کردن اسباببازیهایش میداند، دست به کار میشود.
برای هر کودک، گذر از هر کدام از این مراحل با فشار روانی همراه است، اما اگر بزرگترها در طول این تغییرات، بردباری خویش را از دست ندهند و پیوسته او را تشویق کنند، این مراحل گذار بدون کمترین مقاومت کودک سپری میشود و مسئولیتهای خویش را بر عهده می گیرد.
کودکان مسئولیتپذیر خواهند شد اگر:
- بدانند که چگونه تصمیم بگیرند و تصمیمات درستشان به آنها نشان داده شود و تقویت شود.
- فرصتهای لازم برای تصمیمگیری جهت کودکان توسط والدین فراهم شود. جوی که بر مسئولیت فردی تأکید شود و مقصر شمردن دیگران، بیتصمیمی و عدم مسئولیتپذیری، کاهش یابد.
- از تصمیمگیری به جای کودکان پرهیز شود، (خوب پسرم تو چه بازی را دوست داری با هم بازی کنیم) اگر چنانچه کودک این حس را داشته باشد که برخی از روابط و کنشهای متقابل خویش را تحت اختیار و کنترل دارد، حس ارزشمندی و باکفایت بودنش افزایش می یابد و احساس مسئولیتشان تکامل مییابد.
|