قبل از پرداختن به روشهاي درمان، لازم است كه برخي مفاهيم اصلي درمان و مشاورهی شناختي- رفتاري مرور شوند.
مرزها: زندگي زناشويي مانند هر نهاد اجتماعي ديگري در عين حفظ استقلال و تفرد خود، با ديگر نهادهاي اجتماعي در تماس بوده و از اين نهادها تأثير پذيرفته و بر آنها تأثير ميگذارد. مهم است كه هر زوج مرزي ميان خود و محيط اطرافشان داشته باشند. اين مرز بايد تا حدودي تراوا باشد تا به اين ترتيب هم امكان تبادل با محيط را فراهم سازد و هم مانع از ورود اطلاعات و محركهاي نامربوط محيطي به محيط زندگي زناشويي گردد.
اين مرزها تعيين ميكنند كه مثلاً والدين هر يك از زوجين تا چه اندازه حق دخالت در زندگي آنان را دارند و يا برعكس تا چه اندازه لازم است كه زوجين مرز سختي ميان خود و خانوادهشان بكشند. تراوايي متعادل اين مرزها يك از شاخصهاي سلامت زندگي زناشويي است.
بازخورد:
زندگي زناشويي مانند هر سيستم ديگري متأثر از بازخوردها است. بازخوردها تعيين ميكنند كه رفتار يا شناختي يا احساسي تداوم يابد و يا به پايان برسد. بازخود ميتواند به دو گونه باشد: بازخورد مثبت و بازخورد منفي.
بازخورد مثبت زماني است كه رفتار يكي از زوجين باعث تداوم و تقويت رفتار فرد مقابل مي گردد. بازخورد منفي زماني اتفاق ميافتد كه رفتار يكي از طرفين بازدارنده و متوقف كنندهي رفتار فرد مقابل ميشود. به بيان ديگر بازخورد مثبت به تداوم الگوي تعامل و بازخورد منفي به توقف الگوي تعامل جاري ميانجامد.
الگوهاي تعامل تكرار شونده:
در طي زندگي زناشويي، زوجين با توجه به نوع تقويت و تنبيههايي كه دريافت ميكنند، نوعي الگوي تعاملي ايجاد ميكنند كه اين الگو به دليل تكرار شدن، دوام يافته و به صورت خودكار مكرراً اتفاق ميافتد. به اين ترتيب بايد نقش تقويت مثبت و منفي، تنبيه و خاموشي را در شكل گيري الگوهاي تعاملي سالم و آشفته مدنظر داشت.
عليت حلقوي:
عليت در زندگي زناشويي خطي نيست. به بيان ديگر نميتوان رفتار يكي از زوجين را دليل رفتار ديگري دانست بيآنكه نقش فرد دوم را در شكلدهي رفتار فرد اول مد نظر داشت.
نقشها:
علاوه براينكه اجتماع به صورت سنتي نقشهايي را براي زن و مرد در نظر گرفته است، هر زندگي زناشويي نيز نقشهايي را براي اعضاي خود تعيين ميكند. اين نقشها ميتوانند مكمل يا متقارن باشند. علاوه براين نقشهاي ميتوانند در تضاد با هم باشند و به اين ترتيب به آشفتگي در روابط زناشويي منجر گردند.
اطلاعات:
تداوم عملكرد هر سيستم اجتماعي از جمله رابطه زناشويي مستلزم دريافت و ارسال اطلاعات است. اطلاعات از كانالهاي مختلفي ارسال ميگردند. كانالهاي كلامي، بيان احساسي، و رفتارها از جمله كانالهاي ارسال اطلاعات هستند. يكي از عوامل سازنده يك زندگي زناشويي سالم، دقت، صراحت و سيالي اطلاعاتي است كه ارسال ميگردند.
نظريهپردازان و درمانگران شناختي –رفتاري، عوامل شناختي دخيل در روابط و مشكلات يك زوج را به روشهای گوناگوني توصيف كرده و مورد بحث قرار ميدهند. با اين حال به نظر ميرسد كه اصول حاكم بر درمان فردي شناختي –رفتاري، در زوج درماني شناختي –رفتاري نيز حاكم است.
اصل اساسي در تمام رويكردها اين است كه شيوهی ارزيابي و تفسير رفتارها و واكنشهاي طرف مقابل توسط هر يك از زوجين، واكنشهاي هيجاني و رفتاري آنها را تعيين ميكند. بنابراین براي تغيير تعاملات ناكارآمد يك زوج بايد ابتدا اين شيوهی ارزيابي و تفسير در مورد هر يك از زوجين مشخص شود و سپس مداخلاتي براي تغيير آن صورت گيرد.
از آنجا كه اين اصل، همان اصل حاكم در درمان انفرادي است، ارزيابي و مداخله در زوج درماني نيز از همان اصول ارزيابي و مداخله در درمان انفرادي تبعيت ميكند.
باورهاي نادرست در مورد ازدواج و زندگي خانوادگي
علاوه بر انواع شناختهايي كه در قسمتهاي قبلي مطرح شد،باورهاي ديگري وجود دارند كه شايد به طور مستقيمدر متون شناختي مورد اشاره قرار نميگيرند ولي شباهت زيادي با باورهاي هستهاي دارند. اين باورها ”باورهاي نادرست خانواده“ هستند.باورهاي نادرست خانوادهشباهت زيادي با طرحوارههاي ناكارآمد در مورد روابط همسران دارند ولي به نظر ميرسد اختصاص به يك زوج يا فرد خاصي نداشته و در فرهنگهاي مختلف از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشوند.
به نظر ميرسد افراد و خانوادهها سيستمهاي متشكل از باورهاي خاصي را دارند كه احساسات و رفتار آنها را شكل ميدهد. اين باورها يا نگرشها معمولاً به طور مستقيم ابراز نشده و در تعاملات خانوادگي به صورت واضحقابل مشاهده نيست،بلكه باوري است كهعميقتر از تعاملات سطحي خانواده است.
اين سيستم باورها، شكل كلي خانواده و ويژگيهاي خاص آن را ميسازد. در بسياري مواقع اين باورها ميتواند مشكلات زيادي را در تعاملات زوجين با يكديگر ايجاد كند. به همین دلیل درمانگر/ مشاور بايد از وجود آنها آگاه بوده و به بررسي آنها بپردازد. به نظر ميرسد افراد خانواده (يا زوجين) بدون هيچ بررسي اين باورها را ميپذيرند و براساس آنها عمل ميكنند. در اين بخش، چند مورد از باورهاي نادرست خانواده ذكر ميشود:
1- اگر از زندگي ات راضي نيستي، ازدواج ميتواند همه چيز را حل كند”. چنين باوري راه حل و نقطهی پايان انواع مشكلات را ازدواج ميداند. در برخي موارد حتي شاهد اين بوديم كه براي بهبود افراد عقبمانده يا سايكوتيك به آنها پيشنهاد شده است كه ازدواج كنند.
2- يك زندگي مشترك بايد سراسر خوشي و شادي باشد و يك زوج بايد تمام رضايتخاطر خود را در زندگي مشترك به دست آورند.
3- باور نادرست ”با هم بودن“. يك زوج موفق بايد هميشه با هم باشند.
4- ”يك زوج موفق بايد هميشه كاملاً با همديگر رو راست و صادق باشند و همه چيز را به يكديگر بگويند.“ براساس اين باور، زن وشوهر نبايد هيچ چيز كوچكي را ازهمديگر پنهان كنند. حتي بايد احساسات منفي خود را نيز به طور كامل به ديگري نشان دهند.
5- ”در يك ازدواج موفق هيچ عدم توافقي وجود ندارد و اگر زن و شوهري با هم دعوا كنند، يعني همديگررا دوست ندارند. ”
6- ”يك زن و شوهر بايد علائق و عقايد كاملاً يكساني داشته باشند و بكوشند كه تا حدامكان شبيه هم شوند. ”
7- ”زن وشوهر نبايد خودخواه باشند و به نيازهاي خودشان فكر كنند.”
8- ”اگر مشكلي بين زن و شوهر پيش بيايد، ابتدا بايد مقصر را پيدا كرد.”
9- ”وقتي مشكلي پيش ميآيد، ذكر مشكلات گذشته و كند و كاو در گذشته ميتواند مفيد باشد.”
10- ”در مجادلههاي خانوادگي، يك نفر بر حق و ديگري ناحق است، پس بايد ديد چه كسي برنده ميشود.”
11- ”يك رابطهی جنسي خوب حتماً منجر به زندگي مشترك موفقيتآميزي خواهد شد.”
12- ”اگر در يك زندگي مشترك همه چيز خوب پيش برود، لازم نيست زياد نگران رابطهی جنسيباشيم.”
13- ”زن و شوهر به تدريج منظور همديگر را در روابط كلامي و غيركلامي درك ميكنند و ديگر نيازي به چك كردن نيست.”
14- ”يك زن و شوهر خوب و مهربان بايد نيازها و ناگفتههاي همديگر را به درستي حدس بزنند و اگر اين چيزها به زبان بيايد ارزش خود را از دست ميدهند.”
15- ”اگر يك زوج همديگر را دوست داشته باشند، بايد هميشه خوشحال باشند.”
16- ”يك زن و شوهر خوب نيازي به خانوادهها يا دوستانشان ندارند، چون همديگر را دارند.”
17- ”تا زير يك سقف زندگي نكني نميتواني همسرت را بشناسي.”
18- ”ازدواج مثل يك هندوانهی نبريده است و نميشود فهميد كه چي از آب درميآيد.”
19- ”در زندگي مشترك دادن بازخوردمثبت به اندازهی بازخوردمنفي ضرورت ندارد.”
20- ”و پس از آن به خوبي و خوشي زندگي كردند“. يك زندگي مشترك خوب بدون هيچ تلاشي به وجود ميآيد و نيازي نیست كه زن و شوهر كار خاصي انجام دهند.
21- ”هر كسي ميتواند (و بايد) خود را به شكل دلخواه همسرش درآورد.”
22- ”زندگي مشترك باثبات زندگياي است كه در آن چيزي تغيير نكرده و مشكلي نيز وجود نداشته باشد.”
23- ”همه ميدانندكه يك شوهر چه چيزي را دوست دارد،يا يك زن از چه چيزي خوشش ميآيد.”
24- ”اگر در زندگي مشترك مشكلي وجود دارد، بچه دار شدن ميتواند همه چيز را حل كند.”
25- ”يك زندگي مشترك هر قدر هم بد باشد، بايد به خاطر بچهها آن را حفظ كرد.”
26- ”اگر زندگيمشترك خوب پيش نميرود، جدا شدن و ازدواج مجدد همه چيز را حل ميكند.”
27- ”جدايي يا طلاق نشانهی شكست آن زندگي و آن زن و شوهر است.”
|