بین احساس کودکان و رفتار آنها رابطهای مستقیم وجود دارد. برای داشتن احساس مناسب، باید احساسات کودکانمان را بپذیریم. در حالی که والدین معمولاً احساسات کودکان خود را نمیپذیرند و از جملاتی از این دست استفاده میکنند.
- این احساس واقعی تو نیست.
- این حرف را میزنی چون خستهای.
- بیخودی اینقدر ناراحت شدهای.
افکار مداوم احساسات کودکان باعث سردرگمی، عصبانیت و عدم شناخت احساسات و باورنکردن آنها در کودکان میشود.
انکار احساسات کودک
کودک: مامان من خستهام.
مادر: تو تازه از خواب بیدار شدی، نباید خسته باشی.
کودک: مامان هوا اینجا خیلی گرمه.
مادر: نه هواخیلی گرم نیست ژاکت تو درنیار.
کودک: (باصدایی بلندتر) ولی من خستهام.
مادر: تو خسته نیستی فقط کمیخواب آلودی. بیا لباس بپوش.
کودک: من گرممه.
مادر: گفتم ژاکتتو درنیار.
کودک: ( فریاد زنان ) من خستهام.
کودک: من میخوام درش بیارم خیلی گرممه.
کودک: من خیلی عصبانیم ... فقط به خاطر 2 دقیقه دیر رسیدن، مربی منو از تیم اخراج کرد
والدین: نباید از دست مربیت عصبانی باشی. خودت مقصری، باید سر وقت در سالن حاضر میشدی.
خودتان را تصور کنید
روزی پرکار و شلوغ دارید، کارفرمایتان نوشتن نامهای مهم را به شما میسپارد. پایان وقت اداری وقتی سراغ نامه را میگیرد، ناگهان یادتان میآید که فراموش کردهاید! با شما رفتار خشونتبار و توهینآمیزی میکند و هرچه شما میخواهید توضیح دهید، گوش نمیکند. بیرون محل کار با دوستی برخورد میکنید و جریان را برایش تعریف میکنید.
دوست شما ممکن است به یکی از 7 روش زیر سعی کند به شما کمک کند.
1- انکار احساسات: دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد و ...
2- واکنش فلسفی: زندگی همینه دیگه بیشتر وقتها ...
3- نصیحت: میدونی به نظر من توباید چیکار میکردی ...
4- دفاع ازطرف مقابل: میتونم دلیل عصبانیت رئیس تو بفهمم ...
5- همدردی: دوست بیچارهی من: واقعاً وحشتناکه که رئیست نقش پدرتو توی زندگی تو...
6- روانکاوی غیرحرفهای: دلیل واقعی این همه ناراحتی تو اینه ...
7- پاسخ همدلانه: به نظرم برات خیلی سخت بوده که درحضور همکاران این جوری ...
روشهایی برای کمک به کودک برای کنارآمدن با احساسات
پاسخ همدلانه در واقع اقدام برای درک احساسات طرف مقابل است. حال واکنش خودتان را در برابر این صحبتها بسنجید. معمولاً چنین است: (( یک نفر باید حرف مرا بشنود، یک نفر درد مرا بفهمد و به من فرصت دهد دربارهی آنچه آرام میدهد صحبت کنم تا احساس ناراختی و سردرگمیکمتری داشته باشم و بتوانم با احساس و شکلم کناربیایم. و ... ))
کودکان نیز اگر گوش شنوا و واکنش همدلانه ای درکنار خود داشته باشند میتوانند به خود کمک کنند اما معمولاً به طور طبیعی، کلمات و جملات همدلانه برزبان ما جاری نمیشود و عادت به انکار احساسات کردهایم.
بنابراین:
1- شنوندهی مؤثری باشید. ( با توجه کامل به صحبتهای کودک گوش کنید. )
2- با کلماتی مانند «اوه ... » ، « فهمیدم »، « درست » و ... حرف کودک را تأیید کنید. نشان دهید احساس او را درک کردهاید.
3- برای احساسهای کودک اسمی پیدا کنید.
4- آرزوها و خواستههای کودک را در عالم خیال برآورده سازید.
شیوه و چگونگی برخورد ما مهمتر از هرکلمهای است که بر زبان میآوریم. اگر برخورد ما مهربانانه و شفقتآمیز نباشد، تأثیر خودش را نخواهد داشت. باید کلمات حامل احساس واقعی عمدلی و یگانگی باشد. مشکلترین قسمت این شیوهها تشخیص احساس احتمالی کودک است. بعد از تشخیص احساس و تأیید آن نباید نصیحت را دنبال کنیم.
اظهارنظرها و پرسشهای والدین
والدین: آیا این همدلی در همهی موقعیتهای زندگی ضروری است؟
اهمیت همدلی و درک صحبتهای کودک بیشتر هنگام بروز احساسات منفی است. اینجاست که باید به احساس قدیمی خود در نادیده گرفتن، انکار کردن، و پند و اندرز و ... غلبه کنیم.
حالت عادی: مامان من امروز بعد از مدرسه به منزل دوستم بروم.
مادر: ( تنها کافی است بگوید ) متشکرم به من اطلاع دادی.
واکنش والدین: لازم نیست بگوید : پس تو امروز تصمیم گرفتهای که به دیدن دوستت بروی
احساسات مثبت: من امروز در امتحان ریاضی 20 گرفتهام.
مادر: 20؟ حتماً خیلی خوشحالی.
والدین: « چه اشکالی دارد مستقیم از کودک بپرسیم چرا چنین احساسی داری؟ »
· بعضی کودکان علت ترس، عصبانیت و ناراحتی خود را به زبان نمیآورند.
· عدهای دیگر پرسیدن چرا به مشکلشان میافزایند. علاوه بر رنج و ناراحتی اولیه، حالا باید علت ناراحتی خود را نیز پیدا کنند و دلیل قانعکنندهای بیاورند.
· بعضی کودکان دلیل احساس خود را نمیدانند.
· بعضی میل به ابراز دلیل ندارند چون میترسند از دید بزرگترها قانعکننده نباشد.
برای کودک صحبت کردن با بزرگتری که احساس او را میپذیرد خیلی راحتتر از بزرگتری است که او را برای توضیح و شرح ماجرا تحت فشار قرار داده است.
آیا باید موافقت با احساس کودکمان ابراز کنیم؟
شنیدن جملهی ( تو کاملاً حق داری ) ممکن است برای لحظهای آرامشبخش باشد اما از اندیشیدن کودک به قضیه جلوگیری میکند.
کودک: خانم معلم برنامهی نمایش کلاس ما را به هم زده او از خود راضیه.
پاسخ موافق مادر: برای تو خیلی ناراحت کننده است؛ چون منتظر بازی تو نمایش بودی.
کودک: آره، برنامه بهم میخوره اون هم فقط به خاطر بازیگوشی چند تا بچه تو تمرین. تقصیراوناست.
مادر: خب، که این طور.
کودک: خانم معلم از اینکه هیچ کس نقش خودش را یاد نگرفته بود عصبانیه.
· افراد در سنین مختلف به هنگام فشار روحی تنها به موافقت یا مخالفت نیازی ندارند بلکه فردی را میخواهند که تجربهی آنها درک کند.
چرا از جملهی سادهی «احساس تو را درک میکنم» استفاده نکنم؟
مشکل این جمله این است که کودکان باور نمیکنند. پس کمی به خودتان زحمت بدهید و جملات مشخصتری را استفاده کنید. که نشان دهد واقعاً مشکل او را درک کردهاید.
هنگامیکه بچهها از جملاتی مثل از تو بدم میاد، تو بداخلاق و از خود راضی هستی استفاده میکنند چه واکنشی داشته باشیم؟
بهتر است بچه را از احساس خود آگاه کنید از جملهای که شنیدم خوشم نیومد. اگر از چیزی عصبانی هستی، یه جور دیگه به من بگو، اون وقت شاید بتونم کمکی بکنم.
گاهی وقتی به کودک میفهمانیم احساسش را درک میکنیم، آنقدر عصبانی است که حتی صدای ما را نمیشنود؟
در چنین مواقعی گاهی فعالیت بدنی تا حدودی این احساسات دردناک را تشکیل میدهد.
سادهترین کار برای والدین و ارضاء کنندهترین کار برای کودکان نقاشی احساساتشان است.
نصیحت کردن کودکان چه ایرادی دارد؟
با راه حل فوری ارائه دادن به کودک یا نصیحت کردن او، او را از کسب تجربهای که با دست و پنجه نرم کردن با مشکلات به دست میآید، محروم کردهایم.
اگر بعد از پایان مشکل متوجه شدیم واکنش غیرمفید نشان دادهایم راهی برای جبران هست؟
زندگی با کودکان نامحدود و بیکران است. همیشه در ساعت، روز و هفته دیگر فرصتی برای گفتن جملات وجود دارد. همدلی، همدردی، همیشه مطبوع و ارزشمند است؛ چه به موقع و چه دیر.
منبع: برگرفته از کتاب کلیدهای گفتن و شنیدن باکودکان و نوجوانان؛ (چگونه به کودکان کمک کنیم تا با احساسات خود کنار بیایند؟)
|