- رفتار درمانی اختلالهای تشنجی
BEHAVIORAL TREATMENT OF SEIZURE DISORDERS
در درمان آشفتگیهای مربوط به تشنج هم از پس خوراند و هم از رویکرد عامل استفاده شده است.
رویکردهای پسخوراند زیستی:
1) در نتیجهی پسخوراند زیستیای.ای.جی/ پاداش، کاهش معناداری در حملات صرع روانی حرکتی، در امواج دارای 15-12، 18-23 یا 9-14 نوسان در ثانیه مشاهده شده است.
2) هرگاه بیماران را در معرض نوعی علامت پس خوراند شنیداری قرار دهند که تغییرات آن به تناسب امواج مغزی صورت بگیرد و معمولاً تخلیه آنها با فعالیت صرع همراه است، حملهی تشنجی درآنها کاهش پیدا میکند.
برخلاف رویکردهای پس خوراند زیستی که با مفروض داشتن مبنای عصب شناختی برای حملات تشنجی عمل میکنند، رویکردهای درمانی عامل میکوشند وابستگیهای تقویت را که با رفتار حمله تشنجی آشکار پیوند دارند، تغییر دهند.
شیوههای گسست یا قطع حملههای صرعی عبارتند از: ارائهdبوهای تعفن قوی، فرامین کلامی با صدای بلند و تکان دادن آزمودنی.
شیوههای گسست، قبل از اوج حمله یا در طول دورهی پیش درآمد تشنج استفاده میگردد که در انواع معینی از حملات وجود دارد و نوعاً شامل حرکات قالبی یا احساسهای حسی غیرمعمول از قبیل اختلال در دید یا احساسهاس خاص است. برای مثال: حرکات اندامهای انتهایی بیمار را پیش از حمله، میتوان به وسیله نگاه داشتن بازوهای بیمار در کنار او،بیان کلمه "نه" با صدای بلند و وارد کردن یک تکان شدید به شانههای بیمار قطع کرد.
شیوههای تقویت افتراقی و دستکاری پاداشهای معمولی(مثلاً: روشهای ژتونی که در آن در پی دورههای بدون تشنج، پاداشهای ملموس و تقدیر اجتماعی ارائه میشوند) روشهای کارآمد برای این مهم به شمار میآیند.
نتایج شیوههای رفتار درمانی (بدون درنظرگرفتن خاستگاه آن که ممکن است عصب شناختی یا وابستگیهای محیطی باشد) در زمینه کاهش حملههای تشنجی بسیار امیدوارکننده است.
درمان عامل و پس خوراند زیستی را درمانهایی در نظر نمیگیرند که بتوانند با درمان دارویی تشنج رقابت کنند اما این شیوهها را میتوان به صورت جانبی مورد استفاده قرار داد. در کاربرد این روشها هیچگونه اثر جانبی گزارش نشده است.
- رفتار درمانی برای کنترل وزنBEHAVIORAL WEIGHT CONTROL THERAPY
رفتار درمانی برای کنترل وزن به این منظور طراحی شده است که به اشخاص کمک کند تا برای کاهش وزن، عادتهای غذا خوردن و ورزش کردن را در خود تغییر دهند. شیوههای رایجی که جهت تغییر عادتهای غذا خوردن مورد استفاده قرار گرفته است.:
1- خودبازبینی رفتار غذا خوردن،2- جذب کالریها و وزن،3- روشهایی برای افزایش کنترل محرک در زمینهی خوردن،4- روشهایی برای کاهش مقدار غذا خوردن،5- روشهایی برای کاهش جذب کالری،6- پیمان رفتاری برای افزایش انگیزه.
روشهای معمول برای افزایش مصرف یا سوخت کالری: ورزشهایی نظیر دویدن، راه رفتن و روزشهای سبک.
رفتاردرمانی برای کنترل وزن معمولاً موجب کاهش تدریجی وزن میشود.(درهفته نیم کیلو)
نقص عمدهی رفتاردرمانی برای کنترل وزن آن است که نمیتواند در بلند مدت کاهش وزن را حفظ کند.
- رفتاردرمانی چندوجهی MULTIMODAL BEHAVIOR THERPY
درمان چندوجهی، یک رویکرد درمانی –ارزیابی منظم و جامع استکه چنین فرض میکند که شخصیت و کژکنشی روانشناختی را میتوان برحسب هفت عامل مورد بررسی قرار داد. این وجوه یا عوامل عبارتند از: (رفتار= B، عاطفه= A، احساس=S، تصویر ذهنی= I، شناخت = C، روابط بین شخصی= L، داروها/ عوامل بیولوژیک= D).
از این شیوه به عنوان BASIC.L.D یاد میشود.
ویژگی منحصر به فردی که درمان چند وجهی را از رویکردهای گوناگون، التقاطی و چندشکلی جدا میسازد، آن استکه در آن از نارساییها و افراط کاریهای مراجع در هر یک از هفت حیطهیBASIC.L.D ارزیابی کاملی به عمل میآید.
در این روش نه تنها استفاده از انواع شیوهها، بلکه به کارگیری درمانگران مختلف نیز مجاز شمرده میشود.
مراجع همیشه در اولویت است حتی اگر این امر به معنای ارجاع او به شخص دیگر باشد.
متخصص بالینی به وسیله ی تهیه کردن نیم رخی از وجوه مختلف (یعنی فهرستی از مشکلات خاص مراجع در همه حیطههای BASIC.L.Dهمراه با راهبردهای درمانی برای هر مشکل)، به یک «برنامه کار»دست مییابد و قادر میشود تا عوامل خاص خودی را تشخیص دهد تا آنکه مراجع را در قالبهای درمانی از پیش تعیین شده قرار ندهد.
هنگامی که درمان دچار مشکل میشود معمولاً به کار بردن مجددBASIC.L.Dدر مورد یک مراجع (ارزیابی مرتبه دوم) دیدگاه تشخیص روشنتری به دست میدهد و به غلبه کردن بر مشکلات ظاهراً سرکش و سخت کمک میکند.
ارزیابی مرتبه دوم BASIC.L.Dمستلزم آن است که هر یک از موارد مذکور در نیمرخ اولیه را در پی بررسی مفصلتر در قالب رفتار، عاطفه، احساس، تصویر ذهنی، شناخت، عوامل بین شخصی و داروها یا ملاحظههای بیولوژیک مورد بررسی قرار دهند.
در حالی که نیمرخ های مربوط به حیطههای هفتگانه، مشکلات خاص مراجع را در هر یک از بُعدهایBASIC.L.Dگرد میآورند نیمرخهای ساختارمند، مقیاس کمّی از درجهبندی شخصی از خود در هر یک از این هفت وجه به دست میدهند.
در این شیوه از مراجعان خواسته میشود که به صورت درجهبندی ذکر کنند که خود را تا چه حد به عنوان فردی میبینند که دست به عمل میزند، احساس میکند، تجسم میکند، میاندیشد و رابطه برقرار میکند. همچنین پرداختن به «عادتهای بهداشتی»یعنی ورزش منظم، تغذیه خوبهی پرهیز از سیگار و مانند آنها را تا چه حد در خود میبینند و مییابند.
نیمرخهای ساختارمند به ویژه در درمان مشکلات زناشویی مفید واقع میشوند.
روش ارزیابی دیگری که به رویکرد چندوجهی اختصاص دارد، «ردیابی»خوانده میشود. این رویکرد به بررسی دقیق ترتیب برانگیخته شدن وجوه مختلف در مراجعان میپردازد. مثلاً: برخی از طریق تمرکز بر ایدههای ذهنی ناخوشایند (تصویر ذهنی) که به دنبال آنها، ایدههای مصیبت بار (شناخت ها) میآیند که به نوبه خود موجب آغاز لرزه و تپش قلب (احساس)و در نهایت اجتناب یا کناره گیری (رفتار) میشوند، در خود احساس منفی به وجود میآورند.
راهبرد دیگری که درمانگران پیرودرمان چندوجهی به کار میبرند «پل زدن»نام دارد. این روش مستلزم آن است که درمانگر به صورت عمدی به وجهی که مورد نظر مراجع است بپردازد و سپس ابعاد دیگری را که پربارتر به نظر میرسند مدنظر قرار دهد.
به این ترتیب در صورتی که درمانگر پیرو درمان چندوجهی مشتاق باشد تا از مراجعی که به «عقلانی سازی»میپردازد و تنها مطالب شناختی را ارائه میکند، واکنشهای مؤثر و «عبارتهای حاکی»از احساس بیرون بکشد، از «مانور پل زدن»استفاده خواهد کرد.
مزایای این روش:
1) نسبت به روشهای رفتاردرمانی شناختی و درمان عقلانی-عاطفی جامعتر است.
2) ارزیابی سنجیده و جامع BASIC.L.D، استفاده از روشهای ارزیابی مرتبه دوم BASIC.L.Dو ساخت نیمرخ وجوه مختلف و نیمرخهای ساختارمند، خاص درمان چندوجهی است.
3) این روش اطلاعات بالینی را فراهم میسازد که معمولاً توسط روشهای دیگر ارزیابی به دست نمیآید.
4) روشهایی همچون «پل زدن»و «ردیابی»ساختاری را فراهم میآورند که درمانگر را همواره «معطوف به هدف»نگه میدارد.
در حالی که همه درماگران پیرو درمان چندوجهی، التقاطی هستند، درمانگران التقاطی از جهت دیدگاه یا طرز عمل، چندوجهی نیستند.
- رفتار درمانیِ دردهای مزمن
BEHAVIORAL TREATMENT FOR CHRONIC PAIN
درمان دردهای مزمن ناشی از ضربه، آسیب و دیگر علل ناشناخته مشکل مهمی در امر مراقبتهای بهداشتی است.
رفتارهای عامل که از درد حکایت دارند، ضرورتاً نباید از یک بیماری جسمانی یا حساسیت نسبت به درد ناشی شوند و از این رو امکان دارد فراوانی و شدت گزارش آنها، تحت تأثیر تقویت مستقیم، اجتناب از تکالیف ناخوشایند یا محرومیت از آنها (برای مثال کاهش اضطراب)، بی میلی به انجام رفتار خوب و حضور نشانههای افتراقی که بیانگر افزایش احتمال تعقیب اجتماعی باشند قرار بگیرد.
افرادی که میتوان آنها را برای رفتار درمانی مزمن نامزد کرد، طیف وسیعی از بیماران مبتلا به اختلالهای ساختاری، عضلهای-استخوانی و استحالهای را شامل میشوند.
نوعاً بیمارانی که در برنامههای کنترل درد به صورت عامل، شرکت میکنند، سابقهای طولانی از درد مزمن را پشت سر دارند و تحت درانهای طبی مختلفی از جمله جراحی، فیزیوتراپی و شیوههای دیگری قرار گرفتهاند که با موفقیت همراه نبوده اند یا موفقیت اندکی داشتهاند.
درمان ممکن است هم در قالب برنامههای سرپایی و هم در قالب برنامههای بستری انجام گیرد، ولی بسته به ماهیت نوعیِ مشکل و میزان مزمن بودن آن، درمان در حالت بستری ترجیح داده میشود.
اهداف درمان:
1) کاهش یا حذف وابستگی اعتیادآمیز جسمانی و یا روانی به دارو.
2) کاهش نقایص عملکردی و نزدیک شدن به سطوح پیش از درد به لحاظ فعالیت جسمانی.
3) تغییر دادن جنبههای اساسی در شیوه زندگی بیمار با هدف متمایل ساختن او به رفتارهایی در جهت سلامتی در حیطههای: ورزش، ارتباطهای بین شخصی، ارتباطهای خانوادگی، قابلیت اشتغال، تحصیلات، مهار استرس، افزایش رضامندی و شخصی و عزت نفس.
4) کاهش بهره برداری نامناسب از خدمات مراقبتهای بهداشتی.
فرهنگ شیوههای رفتار درمانی، نوشتهی: آلن اس.بلاک –مایکل هرسن، ترجمهی: دکتر فرهاد ماهر- دکتر سیروس ایزدی، چاپ اول: تهران، 1378، انتشارات رشد
|