بسیاری از درمانهای رفتاری که عمولاً از الگوی یادگیری اجتماعی تبعیت میکنند، به مشکلات مربوط به مهار و ادارهی کودک در خانواده میپردازند.
آموزش مهارتهای کنترل خانواده:
هدف بسیاری از طرفداران آموزش رفتاری والدین(BPT) عبارتاست از دگرگون ساختن رفتار نامطلوب کودک، آنها دیدگاه والدین را مبنی بر اینکه کودک مزبور مشکل اصلی بهشمار میآید، قبول دارند. روانشناسان «مرکز یادگیری اجتماعی اورگان» به زعامت جرالد پترسون و جال راید پیشرو ابداع مجموعهای از برنامههای درمانی براساس اصول یادگیری اجتماعی هستند که چگونگی کاهش و مهار رفتار ایدایی در کودکان را به والدین آموزش میدهند.
- دنگل، یو، اسلات و فشیمپار(1994) معتقدند که فراگیری مجموعه مهارتهایی که بتوان آنها را برای گسترهی وسیعی از مشکلات بهکار گرفت و برای انواع دوران کودکی و محیطهایی مثل خانه یا مدرسه قابلیت استفاده دشتهباشد، کارآیی بیشتری دارد.
آموزش مهارتهای والدین از ویژیگیهای عملی فراوانی برخورداراست که در اینجا به ذکر آنها میپردازیم. این روش مقرون به صرفه است، بدین معنی که برای سنجش و تدوین یک شیوهی مداخلاتی به وقت کمتری نیاز است؛ زیرا برنامه درمان استاندارد و معیار(واحد) است.
تأکید این روش برقدرت بخشیدن و افزایش اختیارات خانواده است. این روش، وابستگی خانواده به درمانگرهای متخصص ذیصلاح را که میتوانند مدتکوتاهی در دسترس باشند بهحداقل میرساند مهارتهای آموختهشده دربارهی یک کودک را میتوان در مواقعی که شرایط مشابهی در همشیرها پدیدار شود، بهکار بست.
معمولاً از همان ابتدای کار، مداخله شروع میشود و مشکل را اصلاح میکند بنابراین، آموزش والدین از جنبهی پیشگیرانه برخوردار است. استفاده از والدین در نقش آموزشدهنده موجب سهولت استفادهی کودکان از رفتار نوآموخته میگردد، چونکه آنها مجبور نیستند فرایند انتقال آموختههایشان از درمانگر به موقعیت خانوادگی را طی میکنند.
- اولین تقاضای درمان بهندرت از سوی کودک ابراز میشود، احتمالاً این والدین هستند که دربارهی رفتار آشفته فرزندشان یا نارسایی او در رفتار متناسب با سن و جنبش نگرانی دارند.
- بهنظر پترسون وراید(1970) امکان دارد که در اثر دوسویگی (کودک در برابر داروندار منفی والدین پاسخ منفی میدهد) و زور و فشار(والدین با استفاده از تنبیه بر رفتار تأثیر میگذارند) نوعی الگوی تعامل والد- فرزندی به وجودآمدن و تداوم پیدا میکند. مداخله BPTبا هدف تغییر این الگو تعاملی دو جانبهی مخرب اجرا میشود.
- رفتار درمانگر بههنگام آموزش مهارتهای والدین از مصاحبهی رفتاری، سیاهه و مشاهدهی طبیعی تعامل والد-فرزند استفاده میکند تا بدین طریق رفتار مشکلآفرین خاص را بههمراه رویدادهای پیشامند و پسایند آن شناسایی کند. از طریق این تحلیل رفتاری، وی قادر خواهد بود تا مشکل را به دقت بیشتری نشان دهد، شکل، فراوانی و میزان تأثیر آن بر خانواده را ارزیابی نماید و به طور نظامدار به والدین آموزش دهد تا برای جایگزین کردن یک تعامل مطلوبتر و متقابلاً تقویتکننده بهرفتار آماج، اصول یادگیری اجتماع را بکار گیرد.
- آموزش مهارت و دانش اصول رفتاری به والدین میتواند به صورت آموزشی مستقیم فردی یا گروهی با استفاده از مطالب مکتوب(کتاب، دفترچههای آموزشی)، سخنرانی، برنامههای نرمافزاری، رایانهای نوار ویدیوئی یا نقشگزاری باشد.
پترسون در کتاب خانوادهها (1971) برای اولینبار شیوههای کسب «مهارتهای ادارهی رفتار» در والدین را برای هدایت و مهار مؤثرتر کودکان مطرح ساخت. پترسون در مورد والدینی که کمتر به این مهارتها مجهز شدهاند برنامهای را به منظور مشاهدهی رفتار کودک و ثبت خط پایه، شناسایی رفتار خاصی که والدین قایلند آن را تغییر دهند مشاهده و ترسیم نمودار رفتار خودشان، توافق برسد یک قرارداد با کودک و جز اینها ارائه کردهاست.
قرارداد والد-فرزند که به صورت متقابل منعقد میشود، تصریح میکند که والدین هر روز به کمک معلمان آنرا وارسی کنند تا اطلاعات لازم را بدست آورده و پیامدهای رفتار کودک را تنظیم نمایند. این پیامدها عبارتند از: تنبیه خفیف، اما عادلانه در برابر تداوم رفتار مشکلآفرین بهعلاوهی پاداش برای رفتارانطباقی.
کودک در هنگام عقد قرارداد، در تعیین «بهای» هر ماده به صورت امتیاز کمک میکند، روزانه نتایج را بررسی میکند و بر سر تقویتکنندههای مربوط به امتیازات جمعآوریشده (مثلاً برنامههای تلویزیونی) به مذاکره میپردازد. روش استفاده از این شیوهها برای والدین شرح داده میشود و بعد بر کار آنها نظارت میشود.
تهیه قراردادهای وابستگی:
قرارداد وابستگی میتواند فن «ایدهبستان» بسیار مفیدی برای کاهش مشکلات والد-نوجوان باشد. این فن ساده و بیدردسر است و بهنظر میرسد که برای تعارضهای والد-نوجوان که قبلاً در آن از روشهای انضباطی ناخوشایند (نقزدن، فشار، تهدید) استفاده میشد و به همان میزان نیز نوجوان در برابر آنها پاسخ نامطلوب صادر میکرد، از کابردهای خاصی برخوردار است.
- در قراردادی که منعقد میشود، هر کدام از طرفین معلوم میدارد چه کسی قرار است چه کاری را برای چه کسی و تحت چه شرایطی، چه موقعی و کجا انجامدهد. این توقعات، آزاد بوده و خبری از زور نیست. عبارتهای قرارداد بهشکلی روشن و صریح ابراز میگردند. مثلاً، قرارداد والدین با نوجوانی که نمرات ضعیفی دارد، تعیینمیکند که او «در امتحانات هفتگی باید نمرهی ج یا بالاتر بگیرد» نه آنکه «عملکردش در مدرسه بهتر باشد»
جمله دوم بسیار مبهم است و هر کدام از طرفین میتوانند تفاسیر متفاوتی از آن بکند. بههمین سیاق، پاداشها نیز باید اختصاصی و شخصی باشند(هر هفته که نمرات ج یا بالاتر باشد). (دلار برای خرید لباس جدید به تو پول میدهیم.)
- هر قرارداد فرصتی است برای موفقیت، پیشرفت و پاداش. اما رفتار مطلوب نظیر «نمرهی ج» باید واقعبینانه و در قابلیتهای طرف قرارداد باشد.
- قرارداد وابستگی فینفسه به معنای پایانکار نیست، بلکه ابرازی است انگیزشی و ساختدهنده در میان خیل وسیع فنون مد اخلاقی خانوادگی که در رویکرد BPTبه کار میآید (مثل سرمشقدهی، شکلدهی، محرومسازی و استفاده از سیستم و...)
- عقد قرارداد میتواند باب گفتگو و پیامرسانی در خانواده را بگشاید و به اعضا کمک کند تا برای نخستینبار آنچه را که از دیگران توقع داشتند بر زبان آوردند. یک جنبهی مهم در این رویکرد، تکیهی آن بر اهداف و دستاوردهاست. قرارداد وابستگی انتظارات طبیعی خانواده را تبدیل به اعمال عینی میکند. خانواده با امتیازدادن به دستاوردها، در تعاملهای خویش مطلوبتر عمل میکند.
منبع: چشماندازهای خانوادهدرمانی
|