شادی، از مهمترین احساسات بشر است و یکی از نیازهای اساسی زندگی و نیز عاملی برای رشد و موفقیت به شمار میرود. نظام هستی به گونهای طراحی شده که اسباب شادی را برای انسان فراهم میسازد؛ آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، صحنهی طلوع خوشید، باران لطیف، پرندگان زیبا، نغمهسرایی آنها و بسیاری از پدیدههای شگفتانگیز جهان، همه و همه زمینهساز شادی آدمیاناند.
آرزوی لذتبخش شاد زیستن نیز همواره در انسان وجود داشته است. مطالعه در فرهنگها و تمدنهای گوناگون نشاندهندهی تمایل قوی و درونی انسان به شادی است. به عنوان مثال در دین اسلام، شادی «فضیلت برتر» شناخته شده و پیامبر بزرگوار اسلام (ص) فرموده است:
«نشانهی آدمیان بهشتی، تبسم همیشگی است.»
امام صادق (ع) نیز در اصول کافی، ج 2، ص 663 میفرمایند:
«هیچ مؤمنی نیست که در طبع او شادی وجود نداشته باشد.»
در یکی از نوشتههای ایران قبل از اسلام (سنگنوشتهی داریوش هخامنشی) چنین آمده است:
« آن است اهورامزدا که آسمان را آفرید، زمین را آفرید و برای مردم شادی را آفرید.»
این سنگ نوشته اکنون در شهر تاریخی همدان در دل کوه به یادگار مانده است.
تحقیقات نشان میدهد که شادی میتواند منجر به افزایش قدرت سیستم ایمنی بدن شود؛ بنابراین خانوادههای شادتر، سالمتر خواهند بود. شادی بهترین شرایط را برای بالا بردن افکار و احساسات مثبت فراهم میکند.
خانوادههای شاد دوستداشتنیتر و اجتماعیترند، بهتر بر استرسها غلبه میکنند و کیفیت سلامت آنها به مراتب بالاتر از خانوادههای ناشاد و منفعل است.
شادی چیست؟
دانشمندان از موضوع شادی و شاد زیستن برداشتهای گوناگونی دارند. «ارسطو» شادی را از دیدگاه سه گروه از مردم اینگونه بیان میکند:«مردم عادی لذت را شادی فرض میکنند، افراد موفق شادی را معادل عملکرد خوب میدانند، و دانشمندان زندگی متفکرانه را معادل شادی میشمارند.»
«زنون»، بنیانگذار فلسفهی رواقی، شادی را معادل برآورده شدن آرزوها تعریف میکند.
«جان لاک» معتقد است:«شادی بستگی به تعداد لذتهای زندگی دارد.»
پروفسور «مک گیل» دانشمند معاصر، شادی را به لذتهای «تمایلات ارضا شده» ربط میدهد.
«برتراند راسل» فیلسوف معاصر میگوید:«رغبت، همگانیترین نشانهی انسان شاد است.»
و «ادوارد دینر» به این نتیجه رسیده است که شادی، ترکیبی است از:
وجود عاطفهی مثبت و یا خوشایند، نبودن عاطفه منفی یا ناخوشایند، زندگی بسیار رضایتمندانه، و ادراک خشنودکنندهی فرد از زندگی.
البته مفسران جدید، هیچ کدام قادر به ارائهی تعریف دقیق و روشنی از شادی و شادکامی نبودهاند.
در سالهای اخیر، علم روانشناسی تعریفی تردیدآمیز از شادی ارائه کرده است که سرآغازی است برای اینکه بدانیم چگونه میتوانیم شادی را افزایش دهیم.
شادی زبانی جهانی است
شادی زبانی جهانی است؛ زبانی که در آن همهی انسانها آن را حسی میدانند که زندگی، در مجموع به خوبی ادامه مییابد و انسانها خلق شدهاند تا با این زبان راه درست زندگی کردن را به سوی تعالی بپیمایند.
شادی حالتی است که در آن، شخص تمایل به تغییر مثبت دارد و به تعبیر دیگر، شادی یعنی سرزندگی و آمادگی برای پیشرفت روان. انسان در مقابل عوامل بیرونی و درونی، واکنشهای گوناگونی از خود بروز میدهد که به آنها «هیجان» میگویند. یکی از جنبههای هیجان –که گاه مثبت است و گاه منفی - «شادی» است که با واژههایی چون: سرور، نشاط و خوشحالی هممعناست.
انسانی شاد است که از جریان کلی زندگی خود احساس رضایت میکند؛ هرچند در مواقع خاصی، احساس نارضایتی را نیز تجربه کند. انسان به همان اندازه که احساس رضایت و خوشبختی کند، از زندگی و گذران آن لذت میبرد و انسانی شاد خواهد بود. بنابراین شادمانی یعنی رضایت پایدار از زندگی. هرچه انسان راضیتر باشد، سطح شادی او بالاتر خواهد بود و از لحظه لحظهی زندگی خود لذت خواهد برد.
لازم به یادآوری است که عدهای از عرفا و اساتید علوم باطنی به علت تمرینها و برنامههای خاص روحی و تمرکز ذهنی مداوم، در چهرهشان خنده مشاهده نمیشود و یا بسیار کم میخندند.
در صورتی که در درون خود بسیار شاد و کامیاباند و شادمانی پایدار دارند. برعکس بعضی از افراد که همیشه در حال خندیدن هستند در درون خود احساس افسردگی و اندوه میکنند. پس خندیدن تنها، نشانهی شادمانی نیست؛ بلکه زندگی شادمانه، زندگی عاشقانه است. آنانی که به لحظه لحظهی زندگی عشق میورزند، از گذر لحظهها رضایت دارند و احساس خوشبختی حقیقی میکنند.
به طور خلاصه میتوان گفت: هر انسانی مطابق جهانبینی و اندیشهی خویش، اگر به امور مورد علاقهاش برسد، در خود حالتی احساس میکند که شادی نام دارد. به بیان دیگر، شادی نبود نگرانی و اندوه در قلب و ذهن انسان است.
عوامل مؤثر بر شادی
مطالعات و پژوهشهای روانشناسان، نشان میدهد که برای ایجاد جامعهای سالم، پویا و بانشاط و به طور کلی افزایش عواطف مثبت و روحیهی شادمانی میان افراد، نیازمند راهکارهایی هستیم که باید مهارتهای لازم برای رسیدن به آنها را فراگیریم.
شایسته است برای دستیابی به شادی طولانی مدت، نظامی نگرشی مبتنی بر اصول زیر را در پیش بگیریم تا همیشه شاد و خوشحال باشیم و افراد شاد تربیت کنیم:
1- ارتباط با خدا و عشق به ذات احدیت
عشق حقیقی و جاودانه، عشق به ذات احدیت است؛ چرا که هر گاه انسان به یاد خدا میافتد و او را در کنار خود احساس میکند، به آرامش روانی خاصی میرسد. عشق و توجه به درگاه خداوند، بسیاری از مشکلات فکری و روحی انسان را در زندگی کم کرده، حتی آنها را از بین میبرد و به انسان عشق به زندگی، امید، آرزو و نیرو میدهد؛ زیرا همیشه احساس میکند خدا با اوست.
این عشق به ما کمک میکند که حسد، کینه، قهر، دشمنی و تمام رذایل و صفات ناپسند را از وجودمان پاک کنیم تا به مرحلهی وارستگی برسیم. این نقطه همان نقطهی اوج شادمانی و سرور حقیقی است.
2- شکرگذاری از نعمتهای پروردگار
تمرکز بر نقاط قوت در زندگی و دیدن نعمات خداوندی و امور خوب موجود، روحیه و اعتماد به نفس را بالا میبرد. همچنین موجب میشود از زندگی و آنچه در اختیار ماست، لذت ببریم و نیروهای خود را افزایش دهیم. اینگونه است که باعث ایجاد انگیزه و تلاش ما میشود.
3- ابراز عشق و محبت به دیگران و دورکردن ذهنیت منفی
عدم بروز عواطف، موجب پدید آمدن فشارهای عصبی، خشونتهای نامتعادل، ترسهای گوناگون، عشقهای افراطی و . . . میشود و انسان را از برخورداری از روحیهای شاد و بانشاط محروم میکند.
4- مهربانی با دیگران و داشتن روحیهی گذشت و فداکاری
گرهگشایی از کار دیگران، خدمت به همنوعان، مهربانی و گذشت و . . . از ویژگیهای مشترک تمامی انسانهاست؛ زیرا انسان موجودی اجتماعی است. انسانهای شاد و موفق تنها به فکر خود نیستند و همیشه به این میاندیشند که شادی را به دیگران هدیه بدهد و آنها را نیز در آسایش و آرامش ببینند.
5- ترسیم تصویری مثبت از جسم، روح و شخصیت خود
اگر خود را فردی نیرومند، استوار و بیباک همچون کوهی در مقابل مصائب و مشکلات تجسم کنیم، غلبه بر مشکلات آسان میشود و نگرانیها و تشویشها تبدیل به امید و شادی و نشاط خواهد شد. افرادی که تجسم نامطلوب و برداشت ذهنی منفی دارند، اغلب بخت و اقبال و شانس را عامل خوشبختی یا بدبختیشان میدانند؛ بنابراین تصویر درست و مثبتی هم از خودشان ندارند. در مقابل، افراد موفق ایدهها، تجسمها و اندیشههای مثبت و عالی دارند و به اهداف عالی دست مییابند. اینگونه از موفقیتهای خود در زندگی لذت برده و لحظاتی همراه با نشاط را برای زیستن خواهد داشت.
6- داشتن روحیهای قوی
داشتن روحیهای قوی و شاد موجب میشود دیگران را نیز از این موهبت بهرهمند کنیم و آنها را در شادی خود سهیم گردانیم.
7- تبسم و خندیدن
زندگی و سلامت انسان از لحاظ روانی و جسمی، به شاد بودن و خندیدن بستگی دارد. برای شاد زیستن همیشه نباید منتظر اتفاقات خوشایند بود.
تبسم، خنده و گشادهرویی سفارش بزرگان دین است. انسان متبسم دیگران را نیز به تبسم وامیدارد و گرههای کدورت را از پیشانیها میزداید، همانگونه که فرد غمگین و عبوس دیگران را اندوهگین میکند.
آناتول فرانس، نویسنده، شاعر و منتقد فرانسوی میگوید هرکسی به اندازهی حضورش در اجتماع و برخورد با انسانهای گوناگون و نیز به مقدار دقتش در برخوردها به اهمیت تبسم در ایجاد شادی و نشاط پیبرده است. گرمی تبسم و خنده، یخهای اندوه و کینه و کدورت را آب میکند و روابط انسانی را بهبود میبخشد.
8- پرهیز از تنهایی و گزینش دوستان خوب
دوست داشتن و دوست داشته شدن یک هنر ارزنده است که همه میتوانند با دقت و هوشیاری از این هنر بهرهمند شوند. اریک فروم معتقد است:«عشق عامل سلامت و رشد افراد است.»
9- مطالعهی زندگینامهی افراد موفق
مطالعهی کتابهای مختلف و زندگینامه افراد موفق مانند نویسندگان، محققان، مکتشفان، مخترعان و ... میتواند گامی تأثیرگذار و حرکتآفرین در زندگی ما باشد، به شرط آنکه با هوشیاری، دقت و تفکر صورت گیرد.
10- زندگی کردن در زمان حال
علت بسیاری از استرسها و نگرانیهایی که حتی منجر به مرگ افراد یا از دست دادن سلامت آنان میشود این است که در زمان حال زندگی نمیکنند. آنها یا مدام افسوس گذشته را میخورند و یا نگران آیندهی نامعلوم خود هستند؛ در نتیجه نمیتوانند از زندگی کنونی خود لذت ببرند و شاد باشند. البته باید برای آینده هدف داشته باشیم و از گذشته تجربهها را به خاطر بسپاریم.
جواهر لعل نهرو میگوید:«هرگز به گذشته فکر نمیکنم، مگر آنکه بخواهم از آن درس بگیرم.» یکی از تمرینهای شادزیستن و روحیهداشتن این است که به لحظات شیرین و خوب سالهای قبل خود فکر کنیم تا احساس نیرومندی و اعتماد به نفس در ما زنده و تقویت شود.
اولین اثر سودمند زندگی در زمان حال، رخت بستن تشویشها و نگرانیها از زندگی است که میتواند نقش بسزایی در سلامت روح و جسم داشته باشد.
دیل کارنگی میگوید:«بدانید امروز همان دیروزی که فکرش را میکردید و فردا نیز همین امروز است که در آن به سر میبرید.»
11- داشتن برنامهریزی مناسب
برنامهریزی در انجام امور، شادابی و انرژی مثبت به دنبال دارد. همچنین در کاهش نگرانی و تشویشهای فرد نسبت به آینده بسیار مهم است و در فرد اعتماد به نفس و ایمان به موفقیت به وجود میآورد.
12- برنامهریزی جهت انجام تمرینات ورزشی و توجه به سلامت جسمی
در تأثیر جسم و روح بر یکدیگر شکی نیست. نباید فراموش کرد که داشتن جسمی شاداب و پرنشاط در ایجاد روحیهای شاد و سالم تأثیر به سزایی دارد.
13- استوار کردن پایههای نظام خانواده
خانواده به عنوان هستهی اصلی تشکیلدهندهی جوامع، همواره کانون توجه روانشناسان و جامعهشناسان بوده است. امروزه خانوادهها زیر فشار روحی شدیدی قرار دارند و چنین به نظر میرسد که تنها تأمین نیازهای مادی فرزندان دغدغهی پدران و مادران است. غافل از اینکه آنچه فرزندان بیشتر بدان احتیاج دارند، داشتن خانوادهای منسجم، مهرآمیز و گرم است. همانگونه که امام حسین (ع) میفرمایند:«شادمانی در خانهای است که مهر و محبت در آن مسکن دارد.»
خانوادههایی که قادر به درک نیازها و تمایلات فرزندانشان نیستند و به دور از هرگونه صمیمت با آنان برخورد میکنند، اگر زمینهی لازم را برای شادزیستن فرزندان خود فراهم نکنند، باید بدانند که آیندهی تلخی در انتظار آنان خواهد بود.
احساس تعلق، آرامش خاطر، دوست داشتن فرزندان از سوی والدین، ایجاد محیطی امن، اختصاص دادن ساعتی برای با هم بودن، با هم خوردن و با هم خندیدن و تفریح و سرگرمی میتواند بذر شادی و امید را در دل فرزندان بکارد.
از یاد نبریم که یکی از بهترین هدایایی که والدین میتوانند به فرزندانتان بدهند، امکان شاد زیستن و شاد بودن است.
نشانههای خانوادههای شاد
* افراد خانواده به یکدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوء استفاده نمیکنند.
* تا جایی که ممکن است با هم هستند و در مهمانی یا کارهای مربوط به خانواده تنها حضور ندارند.
* افراد خانواده همدلی، همکاری، همفکری و هماهنگی را اساس کارهای خود قرار دادهاند.
* در میان اعضای خانواده جملهی «به من چه» یا «به تو چه» رد و بدل نمیشود؛ چرا که به گفتوگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و هر یک نسبت به دیگر اعضای خانواده احساس مسؤولیت میکنند.
* به سلیقهها و عقاید یکدیگر آشنا هستند، به آن احترام گذاشته و حریم یکدیگر را رعایت میکنند.
* نسبت به هم، رفتار مجادلهآمیز ندارند؛ یعنی خواستههای طبیعی خودشان را بدون نگرانی یا خشونت ابراز میکنند.
* نگران سلامت روحی و جسمی یکدیگر بوده و از هم مراقبت میکنند.
* برای فامیل و همسایهها و آشنایان و دوستان اهمیت قائلاند و پذیرای همگی آنانند.
* از امور مالی یکدیگر خبر دارند و چیزی را از همدیگر پنهان نمیکنند. صرفهجویی و پسانداز جزء برنامههای اقتصادی آنان است.
* همه به هم افقی نگاه میکنند نه عمودی؛ یعنی هیچ کس خود را برتر از دیگری و در مقام قدرت نمیبیند.
* تمامی اعضای خانواده احساس برنده بودن، موفق بودن و امید داشتن میکنند و خودشان را در زندگی برنده میدانند.
* در کنار هم، احساس امنیت و آرامش میکنند نه ترس، اضطراب، تنش و یا درگیری.
منبع: شادی در خانواده، مهتاب قاسمیان
|