رفتار نابهنجار چیست؟
بررسي آسيبشناسي رواني به معنای جستوجو برای یافتن دلیل رفتار، تفکر و احساسهای و بعضاً عجیب و معمولا خود شکن است. آسیبشناسی روانی میکوشند علل رفتار نابهنجار را فهمیده و از آن پیشگیری کرده یا این رفتارها را تخفیف دهند.
در ارزیابی یک رفتار نابهنجار چندین و ویژگی در نظر گرفته می شود، ندرت وقوع آماری، تخطی از هنجارهای اجتماعی، پریشانی شخصی، ناتوانی یابد کاری و غیره منتظره بودن. هر ویژگی در خصوص آنچه میتواند نابهنجار باشد، حرفی برای گفتن دارد.
دو مفهوم بنیادی اما متفاوت بهنجار و نابهنجار
علوم اجتماعی دو راه برای تفکیک بهنجار و نابهنجار نشان میدهد. یکی که مورد تأکید جامعهشناسان و انسانشناسان است، موضوع را فقط در انطباق بر فرهنگی خاص مورد توجه قرار میدهد، ناهنجار آن است که از هنجارهای جامعه منحرف است. مسألهی دیگر که روانشناسان بیشتر بر آن تأکید می ورزند، ملاک اساسی را بهزیستی و غیر انطباقی بودن رفتار میداند. ما یکی را ملاک انحراف و دیگری را ملاک رفتار ناسازگار خواهیم خواند.
ملاک نسبیگرایی فرهنگی (یعنی انحراف از هنجارهای جامعه) راهی آسان برای شناسایی رفتار ناهنجار فراهم میکند. اگر رفتاری به شکل بارز از آنچه دیگران در جامعه بطور تیپیک نشان میدهند متفاوت باشد، ناهنجار است.
از علتهای دشوار بودن تعریف کردن رفتار بهنجار عبارتند از اینکه:
1- رفتارهای نابهنجار ویژگی مشترک مشخصی ندارند و هیچ ملاکی برای نابهنجاری کافی نیست.
2- مرز مشخصی بین رفتار بهنجار و نابهنجار وجود ندارد. حتی در این عصر روشن فکری نیز در مورد رفتارهای نابهنجار افسانه های زیادی وجود دارد. برای مثال، بسیاری از مردم هنوز رفتار نابهنجار را رفتاری عجیب، رفتار خطرناک یا رفتار شرمآور میدانند. ( روانشناسی بالینی،1387)
سه تعریف از نابهنجار داریم:
1- همرنگی با هنجارها: قلت آماری یا نقص هنجارهای اجتماعی
متخصصان بهداشت روانی به کسانی که رفتارشان مطابق هنجارهای اجتماعی است یا رفتارشان مطابق رفتار دیگران است توجهی ندارند. آنها به کسانی برچسب "نابهنجار" میزنند که رفتارشان انحرافآمیز، عجیب و غریب یا خلاف هنجارها باشد.
2- ناراحتی ذهنی در این بحث انحرافهای رفتاری مشهود مطرح نیست بلکه احساسات و احساس آرامش فرد اهمیت دارد. ملاحظات مهم عبارتند از اینکه آیا فرد مورد نظر احساس غم یا شادی، آرامش یا ناراحتی و رضایت یا سرخوردگی دارد یا خیر. اگر مضطرب است صرف نظر از اینکه اضطرابش رفتارهای انحرافی مشهودی ایجاد میکند یا خیر ناسازگار محسوب میشود.
3- ناتوانی یا بدکاری
سومین تعریف رفتار نابهنجار استفاده از مفهوم ناتوانی یا بد کاری است. رفتاری نابهنجار است که برای فرد مورد نظر مشکلات اجتماعی (میان فردی) یا شغلی ایجاد کند. بدکاری در این دو حوزه برای خود فرد یا متخصص بالینی کاملاً مشهود است. برای مثال نداشتن دوست یا رابطه با دیگران به دلیل عدم تماس اجتماعی نشانگر بدکاری اجتماعی است و از دست دادن شغل بر اثر مشکلات هیجانی ( مثلاً افسردگی) نشانگر بدکاری شغلی. (روانشناسی بالینی،1387)
رفتار بهنجار و نابهنجار چیست؟
"بهنجار" و" نابهنجار"در ارتباط با رفتار بشر، اصطلاح نسبی هستند.بسیاری از مردم این طبقهبندیها را به طورذهنی و بدون دقت، و غالباً به گونه ای داورانه، در اشاره به رفتار خوب یا بدکارمیبرند. کار برد دقیق آنها نسبتاً آسان است: بهنجار- مطابق الگوئی سنخی ؛ نابهنجارمنحرف از هنجار چه کسی؟برای چه سنی؟درچه دوره ای از تاریخ ؟درکدام یک از فرهنگ های متعدد دنیا ؟(روانشناسی نابهنجاری، 1373)
بهترین تعریفی که ما از نابهنجاری ارائه می دهیم باید شامل این ویژگیها باشد: ندرت آماری، تخطی از هنجارها، پریشانی شخصی، ناتوانی یا بدکاری، و غیر قابل انتظار بودن.
ندرت وقوع آماری: یکی از جنبه های رفتار نابهنجار، ندرت وقوع آن است. وقتی میگوییم که فردی طبیعی است، تلویحاً اظهار داشتهایم که فرد مزبور آنقدرها هم از حد متوسط یک رفتاری خاص انحراف ندارد. از ندرت وقوع آماری میتوان به صراحت در تشخیص عقبماندگی ذهنی استفاده کرد. وقتی که بهرهی هوشی فردی پایینتر از 70 باشد، چنین فرض میشود که عملکرد ذهنی او آنقدر کم است که بتوان تشخیص عقبماندگی ذهنی را به او داد.
گرچه برخی از رفتارها یا ویژگی های نادر افراد حقیقتاً باعث می شود که فکر کنیم آن فرد نا بهنجاراست، در برخی موارد این رابطه مصداق ندارد. فقط دسته ای از رفتارهای نادر توهم یا افسردگی شدید را می توان نام برد.
تخطی از هنجارها: ویژگی دیگری که در تعریف نابهنجاری باید مدنظر قرار گیرد این است که آیا رفتار مورد نظر از هنجارهای اجتماعی تخطی می کند یا باعث تهدید و تشویش کسانی میشود که شاهد آن رفتارهستند، رفتارضداجتماعی یک فرد جامعه ستیز همینطور تشریفات پیچیده در شخص مبتلا به وسواس فکری- عملی و مکالمهی بیمار روانی با صداهاي خيالي با اين تعريف همخواني دارد.
موضوع تخلف از هنجارها صراحتاً نابهنجاری و مفهومی نسبی میسازد؛ بسته به اینکه هنجارهای فرهنگی غالب چه هستند، صورتهای مختلفی از رفتارهای غیر عادی را میتوان تحمل کرد.
پریشانی شخصی:
یکی دیگر از ویژگیهای برخی از نابهنجاریها، احساس درد و رنج شخصی است؛ یعنی اگر رفتاری باعث درد فراوان در فرد شود، آن رفتار را نابهنجار خواهیم دانست.
پریشانی شخصی با بسیاری از انواع نابهنجاری تناسب دارد، افرادی که دچاراختلال اضطراب و افسردگی هستند، واقعاً درد میکشد؛ اما همهی اختلالات لزوماً با پریشانی نیست. مثلاًً فرد جامعهستیز با دیگران رفتاری دارد و ممکن است دائماً قانون را بی هیچ نوع احساس گناه، پشیمانی،یا اضطرابی زیر پا بگذارد.
ناتوانی یا بدکاری: ناتوانی یعنی اینکه آیا فرد در برخی از حیطههای زندگی نظیر کار یا روابط شخصی به سبب نابهنجاری دچار آسیب شده است یا نه، میتواند مولفی دیگری از رفتار نابهنجار باشد. مثلاً فوبی میتواند سبب ایجاد پریشانی و ناتوانی شود، مثل وقتی که ترس شدید از پرواز مانع ارتقای شغلی شود، ناتوانی نیز مثل رنج کشیدن فقط در برخی اختلالات مصداق دارد. (آسیب شناسی روانی،1384).
بررسی نابهنجاری در رویکرد های مختلف:
-رویکرد معاصره به پا را دایم زیستی:
در این نظریه زمینهی بیماریها را وارثی میداند. مثلاً افسردگی میتواند ناشی از عدم تعادادل شیمیایی در مغز باشد. اختلالات اضطرابی میتواند ناشی از نا رسایی در دستگاه عصبی خودکار باشد که باعث میشود فرد بیش از حد بر انگیخته شود.
در هر مورد تصور میرود که اختلال در برخی از فرآیندهای زیستی باعث آسیب روانی میشود.
روانکاوی
از نظر زیکموند فروید آسیب روانی به دلیل تعارضات ناهشیاری فرد است. فروید بر این باور بود که صورتهای مختلف آسیب روانی ناشی از وجود سائقههای نیرومند یا غرایز نهاد هستند که زمینه را برای ظهور تعارضات ناهشیاری مرتبط با یک مرحلهی روانی جنسی خاص مهیا میسازند.
به عنوان مثال او این سخن را پیش کشید که خوبیها ترسهای غیر عقلانی و اجتناب از اشیا یا موقعیتهای بی خطر ناشی از تعارضات حل نشدهی ادیپی هستند که در آنها ترس از اشیا یا موقعیتهای دیگر جایگزین ترس از پدر میشود.
به همین ترتیب اختلال وسواسی فکری –عملهای ریشه در مرحلهی متعددی دارد که در آن اشتیاق به کثافت و یا پرخاشگر بودن به وسیلهی مکانیسم واکنش وارونه به پاگیزگی وسواسگونه تغییر شکل داده است.
گشتالت درمانی
این نوع درمان که در اثر مساعیهای فردریک پرلز حاصل شده است عناصر انسانگرا وودی را یکجا دارد. وی همچون را جرز مدعی بود که انسان فطرتی پاک (خوب) دارد در این فطرت باید امکان بروز بیابد.
مشکلات روانشناختی به خاطر ناکامی ها و فایده گرفتن این موهبت مادرزادی است.
درمانگران گشتالت همسو با سایر درمانگران انسان گرا بر جنبه های خلاق و گویا انسان تأکید دارند نه جنبههای تحریف شده و مشکلآفرین که روان کاوان ظاهراً به آنها توجه دارند (آسیبشناسی روانی،1384).
|